در رابطه با همسر بمانم یا از او جدا شوم؟

بیش از این نمی‌توانم تحمل‌کنم. باید این رابطه را تمام کنم.

تابه‌حال به این چیزها فکر کرده‏اید؟ این فکر سراغ من، همسرم و تقریباً تک‌تک دوستان، همکاران و اعضای خانواده‌ام هم آمده است. آیا این به این خاطر است که من با آدم‌های عجیب‌وغریب و غیرمعمولی ارتباط دارم؟ قطعاً نه. در حقیقت، همۀ افراد گاهی افکار این‌چنینی دارند. ذهن شما، زمانی که با همسرتان واقعاً دچار مشکل می‌شوید، این نوع مسائل را می‌گوید. وقتی در نظر می‌گیرید که ذهن انسان چطور تکامل پیدا می‌کند، حس کامل بودن به شما دست می‌دهد.

منبع: کتاب درمان پذیرش و تعهد با عشق، نوشته دکتر راس هریس، ترجمه دکتر پیمان دوستی و همکاران

سفارش کتاب درمان پذیرش و تعهد با عشق

در این مورد فکر کنید: ما چگونه­ موجوداتی هستیم؟ آیا – یک میمون برهنۀ ضعیف- که در رقابت با حیوانات دیگر بسیار سریع‌تر، قوی‌تر و مرگبارتر از ما بوده است قادر به گرفتن این سیاره شد؟ ما انسان­ها فقط به این دلیل توانستیم جهان را مدیریت کنیم که ذهن‌مان توانایی فوق‌العاده‌ای برای حل مسائل دارد.

ذهن بدوی اجداد دوردست انسان، دائماً به دنبال راه‌هایی برای حل مشکل بقا می‌گشت: چطور آب و غذا به دست آورم، چطور سرپناهی پیدا کنم و چطور در برابر دشمنان و حیوانات وحشی از خودم محافظت کنم. با به وجودآمدن هر نسل از انسان‌ها، ذهن تکامل پیداکرده است و به همین دلیل، امروزه ذهن انسان به دستگاه حل مسائل پیشرفته تبدیل‌شده است.

بنابراین در حال حاضر هر زمان که ذهن شما با یک مسأله برخورد می‌کند، بلافاصله دنبال یک‌راه‌حل می‌گردد؛ و وقتی در یک موقعیت دردناک، سخت، یا تهدیدآمیز قرار می‌گیرید، یک‌راه‌حل کاملاً منطقی از آن بیرون می آید. پس جای تعجب نیست که ما در مورد طلاق فکر کنیم؛ اما یک‌­ نکته در اینجا وجود دارد: راه‌حلی که از ذهن شما بیرون می‌آید، همیشه معقول نیست. برای مثال، در نظر بگیرید هر بار که شما واقعاً از دست کسی عصبانی هستید، ذهن‌تان به شما پیشنهاد می‌دهد، بهترین راه‌حل این است که سرش فریاد بکشید، توهین کنید و یا حتی او را به قتل برسانید. تصور کنید اگر به همۀ این پیشنهادها عمل کنید، چقدر مشکل و تنش برای خودتان (و دیگران) به وجود خواهید آورد. تصور کنید اگر همۀ ما به‌طور خودکار، هر پیشنهادی که ذهن ما در هرلحظه می‌دهد را دنبال می‌کردیم، وضعیت جهان چطور می‌شد.