فرزند پروری

پدر و مادر بودن سخت است.

باید بدانم. زمانی که استیو کوچک به دانشگاه می‌رود، من پنجاه و پنج سالم است که به طور مداوم بچه‌ها را تربیت می‌کنم (در کتاب رکوردهای جهانی گینس یادداشت کنید).

برشی از کتاب ذهن آزاد شده/ نوشته دکتر استیون هیز/ ترجمه دکتر پیمان دوستی و همکاران

فرزندپروری شامل ترکیب دنباله رویی از هیجان‌هاست. همانطور که مادر درگیر مبارزه دخترش با ترس‌های اجتماعی است، دیدن فرزندان‌مان در حال رنج کشیدن، طرد شدن، مرتکب اشتباه شدن و زمین خوردن، دشوار است. اما تماشای آنها در غلبه بر موانع، قدم برداشتن و پیدا کردن شهامت، کامل‌تر بودن و کشف حس هدف در زندگی، بسیار جالب است.

محققان دریافته‌اند که عدم انعطاف‌پذیری روا‌‌ن‌شناختی، تعامل با فرزندان به روشی سالم را دشوار می‌کند، خصوصاً وقتی احساس ضعف یا استرس داریم. برعکس، والدین دارای انعطاف‌پذیری روانشناختی قادر به یادگیری مهارت‌های خوب فرزندپروری هستند و در صورت لزوم آنها را به کار می‌گیرند.

سفارش کتاب ذهن آزاد شده

یکی از پیچیده‌ترین جنبه‌های فرزندپروری این است که ما به طور مداوم انعطاف‌پذیری یا عدم انعطاف‌پذیری را با فرزندان خود مدل سازی، تحریک و تقویت می‌کنیم. ما نمی‌توانیم از این تأثیر اجتناب کنیم. وقتی کودکان انعطاف‌پذیری یا عدم انعطاف‌پذیری ما را می‌بینند، آن را درونی می‌کنند.

عدم انعطاف‌پذیری والدین به طور قابل توجهی اضطراب فرزندان، عملکرد آنها و اینکه آیا در صورت وقوع اتفاقات ناگوار آسیب واقعی می‌بینند یا خیر را پیش بینی می‌کند. به عنوان مثال، اگر در نزدیکی مدرسه تیراندازی شود یا طوفانی ویرانگر در شهر سرازیر شود، می‌توانید پیش بینی کنید كه كدام بچه‌ها تجربه سخت‌تری خواهند داشت. آنها کسانی نیستند که مضطرب باشند، کسانی هستند که والدین‌ انعطاف‌پذیری ندارند.

سفارش کتاب ذهن آزاد شده

مطالعه‌ای که اخیراً توسط محققان ACT در استرالیا انجام شده است، ۷۵۰ کودک و والدین آنها را طی یک دوره شش ساله از دوره راهنمایی تا پایان دبیرستان دنبال کردند. فرزندان والدینی که فرزندپروری سخت و مقتدر داشتند، صمیمیت یا حساسیت عاطفی کم و کنترل بالایی داشتند، در طول مطالعه کاهش انعطاف‌پذیری روانشناختی را نشان دادند. اوضاع با کمتر شدن انعطاف‌پذیری کودکان بدتر می‌شد، والدین تمایل داشتند با استبداد بیشتر پاسخ دهند.

البته، به چند دلیل اساسی، انعطاف‌پذیری در فرزند پروری می‌تواند دشوار شود. اول اینکه، به عنوان والدین باید برخی از قوانین را برای فرزندان خود تعیین کنیم و انجام این کار بدون اینکه زیاد در مورد آنها سخت گیر باشیم، یک عمل متعادل کننده ظریف است. از این گذشته، قوانینی که به کودکان می‌دهیم، با هدف حمایت از آنها و کمک به تبدیل شدن به موجوداتی مسئول، دلسوز و با کفایت است. وقتی ببینیم آنها از راهنمایی‌های ما چشم پوشی می‌کنند، حتی اگر عصبانی نشویم، ترسناک است.

سفارش کتاب ذهن آزاد شده

انعطاف‌پذیری در فرزندپروری، حمایت از استقلال و آزادی فرزندان شما در کشف خود و انتخاب ارزش‌های خود است، ضمن این که محدودیت‌های مناسب و مرتبط با سن را نیز تعیین می‌کند و آنها را به روش‌های سازگار و منطقی کنترل می‌کند و انضباط می‌دهد. این همان چیزی است که کارشناسان فرزندپروری از آن به عنوان فرزندپروری مقتدرانه یاد می‌کنند، اصطلاحی که به مسئله دیگری در هدایت فرزندان‌مان اشاره دارد. آنها تمایل دارند که ما مقتدر باشیم.

وقتی بچه‌های ما کوچک هستند، انتظار دارند که ما همه پاسخ‌ها را در مورد زندگی داشته باشیم (البته آنها خیلی زود از آن عبور می‌کنند). ممکن است ما به جای پرورش آگاهی فرزندان‌مان مبنی بر اینکه برای بسیاری از سوال‌های زندگی هیچ پاسخ درستی وجود ندارد، در نقش نصیحت کننده همه چیز دان قرار بگیریم؛ این بدان معناست که آنها باید در کشف پاسخ‌های خود به ناچار با چالش‌هایی روبرو شوند. ارائه موقعیتی به آنها برای عبور از این مبارزه‌ها دشوار است. چیزی که تقریباً من هر روز از فرزند دوازده ساله‌ام می پرسم این است که “امروز چه کار کردی که سخت بود؟” می‌‌خواهم که او به مهارت‌های خودش در انجام کارهای سخت فکر کند.

اجازه دهید مثالی بزنم، با استفاده از یکی از چالش برانگیزترین سوال‌هایی که والدین می‌توانند با آن روبرو شوند، نشان می‌دهم یادگیری ACT چگونه می‌تواند کمک کند. من مجبور شدم جواب این سوال را با استفاده از همه بچه‌هایم تهیه کنم.

بین هشت تا چهارده سالگی، هر چهار نفر آنها تا حدودی افکار خودکشی را با من در میان گذاشته‌اند و از هرکدام به شیوه خود پرسیدم که اگر ما به هر حال می‌میریم، هدف از زندگی چیست؟ به عنوان یک روانشناس از دانستن این نکته که افکار خودکشی حتی در کودکان و نوجوانان نیز رایج است بهره مند شده‌ام- اکثر دانش آموزان دبیرستانی با این عبارت که “در مورد خودکشی فکر کرده‌ام، اما در واقع آن را امتحان نکرده‌ام” موافق بوده‌اند. چنین افکاری به راحتی کودکان را به این فکر سوق می‌دهد که تنها، منزوی، و متفاوت از دیگران هستند. بینش به واسطه ACT به ما کمک می‌کند تا بفهمیم که افکار خودکشی صرفاً بازتاب دهنده ذهنی است که سعی در “حل مشکلِ” احساس بد در درون خودش دارد- حتی اگر این کار ما را بکشد. اینها نشانه‌هایی از شکست افراد نیستند، بلکه نشان می‌دهند که باید فراتر از آن حالت ذهنیِ حل مسئله برویم تا یاد بگیریم که چگونه پریشانی عاطفی (هیجانی) را حمل کنیم.

پسرم چارلی از من سوال‌های معنای زندگی را به تحریک آمیزترین روش از بین تمام فرزندانم پرسید. او تقريباً خواستار اين بود كه من ثابت كنم زندگي پوچ و بی‌معني نیست (با لحني كه حاكي از “و اگر نمي‌تواني، پس چرا نبايد خودم را بكشم؟”).

می‌دانستم این ایده که زندگی باید خود را اثبات کند تا معنادار باشد، خطرناک است: ذهن قضاوت‌گر ما می‌تواند پیرامون هر چیزی که به آنها می‌دهیم، حرکت کند. معنا وقتی اهمیت می‌یابد که انتخاب باشد، و تلاش برای ارائه اثبات به او، انتخاب را به فراتر از یک تصمیم منطقی سوق می‌دهد. این یک انگیزه طبیعی است، اما در واقع می‌تواند ایده خطرناکی را تغذیه کند. این یک لحظه مرموزانه بود.

آنچه گفتم جلوی چارلی را گرفت. من گفتم: “همه ما فکرهایی از این قبیل داریم.” “من هم همینطور! من هنوز هم آنها را دارم”. چشم‌های چارلی کمی گشاد شد. “بنابراین، بیا با آن پیش برویم. ‘ زندگی پوچ و بی معنی است. این رمز زندگی است. هر کاری که می‌کنید، در آخر همه چیز بی معنی است زیرا شما به هر حال خواهید مرد و در پایان، خورشید یک گل یخ بزرگ است”. بیایید فقط این را به عنوان یک اطلاعات در نظر بگیریم. ” کمی مبهوت به نظر می‌رسید. او برای یک بحث آماده بود، نه برای توافق”. و”من بعد از مکثی که به او نزدیک شدم و اضافه کردم، من تو را دوست دارم و می‌دانم که تو مرا دوست داری، ذهن ما هر چیزی بگوید، این نیز درست است”.

سفارش کتاب ذهن آزاد شده

سال‌ها بعد، چارلی به من گفت که آن مکالمه نقطه عطفی در زندگی جوانی‌اش بوده است. او دید که می‌تواند آنچه را که برایش معنادار است انتخاب کند و برای تأیید انتخاب خود نیازی به برنده شدن در یک بحث با ذهن خود ندارد.

داده‌های فعلی در مورد چگونه رسیدگی بهتر به خودکشی متناسب با بینش‌های ACT است: عادی (طبیعی) سازی ]مترجم: منظور این است که همه ما بارها چنین افکاری را تجربه کرده‌ایم و داشتن چنین افکاری طبیعی می‌باشد. زمانی که با چالشی روبرو می‌شویم، این افکار یکی از ابتدایی‌ترین پیشنهادهای ذهن ماست[، تأیید پریشانی، چهارچوب بندی مسئله به عنوان تلاشی برای مقابله با درد، و تشویق برای فعال کردن مراحلی که انجام آن به روشی سالم کمک می‌کند. اگر مشخص شد که فرزند شما با افکار مداوم، بسیار ناراحت کننده، درگیر کننده یا متمرکز بر برنامه‌های مهلک مرگبار دست و پنجه نرم می‌کند، وقت آن است که از متخصصان کمک بگیرید. شما می‌توانید به دنبال بالینی کاران آموزش دیده ACT باشید، که به شما و فرزندتان کمک می‌کنند تا از طریق توالی “عادی (طبیعی) سازی، اعتبار بخشی، تنظیم مجدد، و فعال‌سازی” از آن عبور کنید.

سفارش کتاب ذهن آزاد شده

برای استرس‌های منظم و روزمره فرزندپروری، خودتان را در مورد فرزندان انعطاف‌پذیر نگه دارید، هر زمان که از آنها ناامید شدید یا انگیزه شدید برای وضع قانون را دارید، لحظه‌ای وقت بگذارید و سریعاً این مراحل را در ذهن‌تان جابجا کنید:

۱. حاضر شوید و بررسی کنید. با آنچه برای شما می‌گذرد، شروع کنید. عصبانی هستید؟ آیا این به این دلیل است که می‌ترسید؟ احساس ناامنی دارید؟ شاید شما فقط خسته باشید و احساس فرسودگی کنید. یا شاید رفتار کودک شما چیزهایی را در زندگی شما، مانند یک تصادف، یادآوری می‌کند که آسیب‌زا بوده‌اند. لحظه‌ای وقت بگذارید تا با کنجکاوی و بدون قضاوت شدید، آنچه احساس می‌کنید را بشکافید. اگر چیزی که در آنجا می‌بینید سخت است، قبل از اینکه توجه خود را به چگونگی حمایت از انعطاف‌پذیری کودک در این شرایط معطوف کنید، این دشواری را برای خود تصدیق کنید.

چرا این اولین قدم است؟ زیرا اگر آمیخته یا اجتنابی باشید، فرزندپروری با انعطاف‌پذیری، فقط بازیگری خواهد بود. فرزندان شما فورا آن را می‌فهمند.

سفارش کتاب ذهن آزاد شده

۲. اتخاذ چشم انداز. لحظه‌ای دیگر را سپری کنید تا ببینید آیا می‌توانید با احساس همدلی و شفقت خود را جای فرزندتان بگذارید. ما تمایل داریم که با رفتار فرزندان‌مان مانند مسئله ریاضی برخورد کنیم. در عوض، به فرزندان خود مانند گفتن قصه‌ای زیبا نگاه کنید- با نگرش قدردانی، نگاه کنید. شما و فرزندان‌تان در شرف نوشتن سطرهای بعدی آن داستان هستید. فرزند شما چه اشتیاقی برای نوشتن دارد؟ او از چه چیزی در خطوط بعدی می‌ترسد؟

۳. با ارزشهای خود اعلام حضور کنید. تمرکز خود را بر این بگذارید که چقدر برای‌تان مهم است که با انعطاف‌پذیری نسبت به کودک خود رفتار کنید. به خود یادآوری کنید که همه ما به هنگام رفتن به سمت ارزش‌ها در یک سفر هستیم و پیشرفت مهمتر از کمال است. در نظر بگیرید که در آن زمان و در آنجا چه کارهایی می‌توانید انجام دهید تا گشودگی، آگاهی، و اقدامات مبتنی بر ارزش بیشتر در کودک تقویت شود.

این فرمول سه بخشی به شما کمک می‌کند تا مراقب ارزش‌های خود و رابطه سالم با فرزندان، در قسمت‌های سنگین فرزندپروری باشید. شما باید این مراحل را با مهارت‌های خاص ترکیب کنید (نظم مداوم و منطقی، نظارت خوب، پاداش مثبت، و سایر رفتارهای توصیه شده در هر کتاب خوب مبتنی بر علم در زمینه مهارت‌های فرزندپروری)، اما این سه مرحله به مهمترین قسمت فرزندپروری کمک می‌کند: پرورش.