بیخوابی یکی از شایعترین اختلالات خواب در بین بزرگسالان است و حدود ۶ تا ۱۳ درصد از جمعیت کانادا از نوع مزمن آن رنج میبرند. در واقع، تقریباً یکسوم مردم از کیفیت خواب خود ناراضیاند. بیخوابی فقط به معنی نخوابیدن نیست؛ بلکه میتواند باعث خستگی، اضطراب، مشکلات تمرکز، و حتی افزایش خطر بیماریهای قلبی و افسردگی شود.

گردآوری و ترجمه : دنیا نهضت – روانشناس
خلاصه مقاله : Neurofeedback for insomnia: Current state of research
درمانهای فعلی و چالشهای آنها
در حال حاضر، دو روش اصلی برای درمان بیخوابی وجود دارد:
۱. دارودرمانی
۲. روان درمانی
داروها معمولاً در کوتاهمدت مؤثرند اما در درازمدت ممکن است باعث وابستگی، اختلال در تمرکز یا بروز بیخوابی بازگشتی شوند. از سوی دیگر، رواندرمانی بر تغییر عادات و افکار مرتبط با خواب تمرکز دارد، اما تأثیر آن بر برخی جنبههای فیزیولوژیکی بیخوابی (مثل برانگیختگی عصبی بیشازحد یا «هایپرآروزال») محدود است. تنها حدود ۶۰ درصد از افراد پس از روان درمانی بهبود قابلتوجهی در خواب خود گزارش میکنند.
نوروفیدبک چیست و چگونه عمل میکند؟
اینجاست که نوروفیدبک (Neurofeedback) بهعنوان یک روش نوین مطرح میشود. نوروفیدبک نوعی «نوروتراپی» است که به فرد آموزش میدهد فعالیت الکتریکی مغزش را تنظیم کند. این روش زیرمجموعهای از «بیوفیدبک» است و از طریق ثبت امواج مغزی (EEG) و ارائه بازخورد صوتی یا تصویری، به مغز یاد میدهد چگونه به حالت آرامتر و متعادلتری برسد. در واقع، نوروفیدبک نوعی «شرطیسازی عملی» است؛ یعنی مغز وقتی به الگوی مناسب فعالیت میرسد، پاداشی (مثل تغییر موسیقی یا تصویر دلپذیر) دریافت میکند و به مرور یاد میگیرد این حالت را حفظ کند.
چرا نوروفیدبک برای بیخوابی مؤثر است؟
پایه نظری این روش، مدل «هایپرآروزال» است؛ یعنی بیخوابی ناشی از بیشفعالی ذهن و بدن است. تحقیقات نشان دادهاند که افراد مبتلا به بیخوابی در زمان خواب، فعالیت بالاتری در امواج سریع مغزی دارند. در نوروفیدبک، معمولاً تمرکز بر افزایش ریتم حسیحرکتی (SMR) در ناحیه قشر حسیحرکتی مغز است. SMR با حالت آرامش و خواب عمیق ارتباط دارد. افزایش این ریتم باعث کاهش فعالیت امواج سریع و در نتیجه کاهش برانگیختگی مغزی میشود.
نتایج پژوهشها چه میگویند؟
در این مطالعه نتیجه ۱۲ پژوهش درباره نوروفیدبک برای درمان بیخوابی بررسی شدهاند. تقریباً همهی این پژوهشها گزارش دادهاند که شرکتکنندگان پس از دورهی درمان، بهبود چشمگیری در کیفیت خواب ذهنی خود احساس کردهاند؛ مثل کاهش زمان به خواب رفتن، کاهش بیداریهای شبانه و افزایش مدت زمان خواب.
با این حال، نتایج مربوط به تغییرات عینی (مثل بررسی با پلیسومنوگرافی یا EEG) هنوز متناقض است. برخی مطالعات تغییرات واقعی در الگوی مغزی نشان دادهاند، در حالی که برخی دیگر این اثر را تأیید نکردهاند. علاوه بر این، در بعضی پژوهشها، اثر دارونما (placebo) نیز نقش داشته است؛ یعنی صرفاً تصور درمان باعث بهبود خواب شده است.
آیندهی نوروفیدبک در درمان بیخوابی
با وجود محدودیتها، نتایج فعلی نشان میدهد که نوروفیدبک میتواند راهی مؤثر و بدون دارو برای بهبود کیفیت خواب باشد. این روش نهتنها ممکن است به کاهش بیخوابی کمک کند، بلکه احتمالاً در درمان سایر اختلالات مرتبط با برانگیختگی بیشازحد مانند اضطراب یا اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) نیز مفید است.
نوروفیدبک، با آموزش مغز برای رسیدن به آرامش، میتواند به افرادی که سالها با بیخوابی دستوپنجه نرم کردهاند، امید تازهای بدهد. هرچند هنوز راهی طولانی تا اثبات علمی کامل آن باقی مانده است، اما نتایج اولیه نویدبخش آیندهای است که شاید برای خوابیدن دیگر نیازی به قرص نباشد.
