ذهنیت های طرحواره ای: چگونه آنها را تشخیص دهیم؟

تکنیک های متمرکز بر ذهنیت های طرحواره ای، می توانند بخش مکملی از درمان در نظر گرفته شوند. همچنین ممکن است برای افرادی که سخت دچار خودانتقادگری و خودتنبیه گری هستند، استفاده از تکنیک های متمرکز بر ذهنیت های طرحواره ای، کارآمدی بیشتری داشته باشند. این تکنیک ها برای افرادی که دارای تعارض های درونی هستند نیز، مناسب است.

منابع: یانگ و همکاران (۲۰۰۳)، جاکوب (۲۰۱۵)، هیث و استارتاپ (۲۰۲۰)، ریسو و همکاران (۲۰۰۶)

گردآوری: دکتر پیمان دوستی

طرحواره ها:

طرحواره ها به‌عنوان مضامین پایدار و زیربنایی شخصیت فرد در نظر گرفته می‌شوند که ممکن است در یک لحظه معین فعال و در یک لحظه دیگر غیرفعال باشند.

ذهنیت‌ها:

ذهنیت ها ویژگی‌های نوسانی است که لحظه به لحظه در فرد فعال می‌شوند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳).

بر اساس آنچه یانگ و همکاران (۲۰۰۳) مطرح می‌کنند، ذهنیت‌های طرحواره‌ای ممکن است به صورت موضوعی در چهار دسته بندی سازماندهی شوند:

۱) ذهنیت‌های کودکانه ناکارآمد که تجربه‌ی دوباره‌ی نیازهای برآورده نشده‌ی دوران کودکی هستند.

۲) ذهنیت‌های والدین ناکارآمد که به صورت منتقد درونی، پر توقع و القا کننده احساس گناه هستند و منعکس کننده باورهای اصلی منفی هستند.

۳) ذهنیت‌های مقابله‌ای ناسازگار که شامل اقدام‌هایی است که در تلاش می‌باشد تا احساس هیجان‌هایِ ذهنیت‌های کودکانه تجربه نشوند و به نوعی دیگر ذهنیت‌ها را مدیریت می‌کنند. راهبردهای مقابله‌ای ممکن است در دوره‌ای از زندگی ما برای ما سازگارانه و مفید نیز بوده باشند (برای مثال وقتی کودک هستیم) اما استفاده از آنها به صورت یک راهبرد همیشگی، دردسرهایی برای ما ایجاد می‌کند.

۴) ذهنیت‌های سالم که روابط سالم ایجاد می‌کنند، مسئولیت می‌پذیرند، احساس دوست داشته شدن، ایمن بودن، و بازیگوش بودن را به عهده می‌گیرد، و در فعالیت های لذت بخش مشارکت می‌کند.

در واقع، مجدد یاد آور می‌شویم که بر اساس آنچه ریسو و همکاران (۲۰۰۶) عنوان می‌کنند، طرح‌واره‌ها به‌عنوان ویژگی‌های زیربنایی شخصیت در نظر گرفته می‌شوند، در حالی که ذهنیت‌ها شامل ویژگی‌های نوسانی و آشکار شخصیت هستند که از لحظه‌ای به لحظه‌ای دیگر می‌توانند متفاوت باشند.

ذهنیت‌های کودکانه ناکارآمد

ذهنیت کودک آسیب دیده

ذهنیت کودک آسیب دیده، با تجربه کردن اضطراب یا ملال انگیزی، مخصوصا ترس و درماندگی، احساس رها شدن، دوست داشته نشدن، بی توجهی، نقص داشتن، ناامنی، شکست خوردن و … در زمان فعال شدن طرحواره ها توصیف می‌شود. در واقع بیشتر احساس های ناخوشایند ما، مربوط به فعال شدن ذهنیت کودک آسیب دیده است.

ذهنیت کودک آسیب دیده، همان کودکی را در ما فعال می‌کند که نیازهایش به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشده است.

ذهنیت کودک آسیب دیده مرتبط با طرحواره‌های رهاشدگی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت عاطفی (هیجانی)، نقص/ شرم، انزوای اجتماعی، وابستگی/ بی کفایتی، آسیب پذیری به ضرر یا بیماری، گرفتار/ خویشتن تحول نیافته، منفی گرایی/ بدبینی و به طور کلی طرحواره‌های مرکزی می‌باشد.

ذهنیت کودک عصبانی

زمانی که ذهنیت کودک عصبانی برای فرد فعال می‌شود، فرد ممکن است به بروز خشم در واکنش به نیازهای ارضا نشده‌ی کودک آسیب دیده یا رفتار ناعادلانه‌ی مرتبط با طرحواره‌های کودک آسیب دیده بپردازد.

ذهنیت کودک تکانه‌ای/ بی انضباط

زمانی که ذهنیت کودک تکانه‌ای/ بی انضباط برای فرد فعال می‌شود، ممکن است فرد به اعمال تکانه‌ای روی بیاورد که طبق تمایلات فوری فرد است و حتی اگر پیامدهای دردناکی وجود داشته باشد، فرد آنها را نادیده می‌گیرد. در چنین شرایطی ممکن است فرد بدون توجه به محدودیت‌ها، نیازها و احساس‌های دیگران، برخی اعمال را انجام دهد. برخی از رفتارهای کودک تکانه‌ای ممکن است شامل پول خرج کردن افراطی، رانندگی پر خطر، مصرف زیاد الکل یا استفاده از مواد مخدر، روابط جنسی پر خطر یا خارج از چهارچوب، پیام دادن‌ها یا زنگ زدن های افراطی به یک فرد بدون هیچ گونه محدودیت گزینی و بدون در نظر گرفتن پیامدهای ناگوار یا بدون توجه به نیازها و احساس های طرف مقابل، و مواردی از این دست باشد.

ذهنیت کودک تکانه‌ای/ بی انضباط، ممکن است ما را به سمت هر شکلی از رفتار سوق دهد، که در لحظه نیاز ما را به شکل فوری ارضا می‌کند، اما پیامدهای آن را نادیده می‌گیریم یا تفکر زیادی پشت رفتارهایمان وجود ندارد.

ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد

ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد، دیگر ذهنیت‌ها را مدیریت می‌کنند و شامل اقدام‌هایی هستند که ممکن است به هنگام فعال شدن ذهنیت کودک آسیب پذیر، فرد انجام دهد. سبک های مقابله ای ناسازگار بیانگر تلاش کودک برای کنار آمدن با نیازهای هیجانی به اندازه کافی خوب ارضا نشده در یک محیط آسیب زاست.

ذهنیت مقابله‌ای تسلیم

زمانی که ذهنیت مقابله‌ای تسلیم برای فرد فعال شود، فرد به درست بودن طرحواره تن می‌دهد. در این شرایط، با اینکه فرد درد طرحواره را احساس می‌کند، بازهم به گونه‌ای عمل می‌کند که صحت طرحواره تایید شود.

برای مثال، اگر طرحواره‌ای که برای ذهنیت کودک آسیب دیده فعال شده است، رها شدگی باشد، ممکن است فرد مجموعه رفتارهایی انجام دهد که این رها شدگی به گونه‌ای تایید شود. ممکن است فرد افرادی را برای ارتباط نزدیک انتخاب کند که در دسترس نیستند، رفتارشان قابل پیش بینی نیست، متعهد نیستند، نمی‌توانند روابط پایدار برقرار کنند، یا هر نشانه‌ای را به عنوان یک نشانه بزرگ از رها شدن یا طرد شدن تعبیر کند و با رفتارش به روابط خود آسیب بزند و … . به عبارتی، فرد تسلیم رها شدن می‌شود و به درستی آن تن می‌دهد و به شکل ناخودآگاه گونه‌ای عمل می‌کند که صحت آن تایید شود.

همچنین در خصوص دیگر طرحوراه ها، ممکن است فرد مجموعه رفتارهایی از خود نشان دهد که منجر به تجربه احساس تحقیر، انتقاد، شکست، بی توجهی و … شود.

در مواقعی، زمانی که ذهنیت مقابله‌ای تسلیم برای فرد فعال می‌شود، ممکن است منفعل یا وابسته به نظر برسد.

ذهنیت مقابله‌ای محافظ بی تفاوت (ذهنیت اجتنابی)

زمانی که این ذهنیت برای ما فعال می‌شود، فرد می‌کوشد تا به هر نحو ممکن از تجربه احساس های ناخوشایند طرحواره‌های کودک آسیب دیده اجتناب کند.

ممکن است حین فعال بودن این ذهنیت، فرد به طور افراطی الکل بنوشند، دارو مصرف کنند، فیلم ببیند، از موبایل استفاده کند، حواس خود را پرت کند، روابط جنسی بی بند و بارانه داشته باشند، پرخوری کنند، هیجان طلب باشند، یا معتاد به کار شوند و در رابطه با دیگران طبیعی به نظر برسند. همچنین این افراد ممکن است از موقعیت های فعال کننده طرحواره مانند چالش های شغلی، تحصیلی، روابط و … اجتناب کنند.

توجه داشته باشید که ذهنیت‌های مقابله‌ای، می‌توانند سایر ذهنیت‌ها را مدیریت ‌کنند. برای مثال، ذهنیت محافظ بی تفاوت ممکن است ما را به سمتی سوق دهد که به شکل تکانه‌ای (فعال شدن کودک تکانه‌ای) رفتارهایی در جهت اجتناب از تجربه‌ی احساس‌های کودک آسیب دیده انجام دهیم.

همچنین ذهنیت محافظ بی تفاوت ممکن است رفتارهای ما را به سمتی سوق دهد که ما به هر قیمتی شده از این تجارب اجتناب کنیم. برای مثال ممکن است ما معتاد به کار شویم، اما این اعتیاد به کار به دلیل تلاش ما برای اجتناب از درد طرحواره‌های کودک آسیب دیده است نه مبارزه با احساس شکست (بر خلاف ذهنیت جبران کننده افراطی که ممکن است ما برای مبارزه با احساس شکست معتاد به کار شویم).

البته این احتمال وجود دارد که در مواقعی چندین ذهنیت با یکدیگر فعال شوند.

ذهنیت مقابله‌ای جبران کننده‌ی افراطی

زمانی که ذهنیت مقابله‌ای جبران کننده‌ی افراطی برای فرد فعال می‌شود، فرد در تلاش است تا با طرحواره‌های کودک آسیب دیده بجنگد و به گونه‌ای برعکس این طرحواره‌ها رفتار کند.

ممکن است حین فعال بودن این ذهنیت، فرد پر توقع (برعکس تجربه‌ی محرومیط عاطفی)، تلاش برای بی نقص بودن یا انتقاد گر شدن (مبارزه با نقص/ شرم)، کنترل گر (تلاش برای مبارزه با طرد شدن)، زیادی خوش بین افراطی (تلاش برای جنگ با منفی گرایی)، زیادی پر تلاش (تلاش برای مبارزه با شکست) و … به نظر برسد.

جبران افراطی فقط تا زمانی می تواند به عنوان یک شیوه سالم در نظر گرفته شود که: ۱) با موقعیت تناسب داشته باشد، ۲) به احساسات دیگران خدشه ای وارد نکند، و ۳) پیامد منطقی داشته باشد.

جبران افراطی ممکن است اغراق آمیز شود: برای مثال فرد دارای طرحواره اطاعت با سبک مقابله ای جبران افراطی می تواند: به فرد کنترل کننده و سلطه گری تبدیل شود که باعث انزجار دیگران شود. یا فرد دارای طرحواره محرومیت هیجانی با جبران افراطی ممکن است: به فردی متوقع تبدیل شود که احساس می کند همیشه حق با اوست.

در هر موقعیت، ممکن است ذهنیت مقابله‌ای متفاوتی فعال شود

پاسخ های مقابله ای، راهبردها یا رفتارهای خاصی هستند که از طریق سه سبک مقابله ای (تسلیم/ اجتناب/ جبران افراطی) ظاهر می شوند. پاسخ های مقابله ای شامل پاسخ هایی هستند که در خزانه رفتاری فرد در برابر تهدید وجود دارند.

طرحواره ها در طول زمان ثابت هستند، اما سبک های مقابله ای، از آنجا که ذهنیت هستند، مانند دیگر ذهنیت‌ها می‌توانند در زمان و مکان تغییر کنند.

برای مثال، فردی ممکن است طرحواره نقص داشته باشد و در یک موقعیت به دنبال دوست و همسر عیب جو باشد (تسلیم)، در یک موقعیت از نزدیک شدن به دیگران اجتناب کند (اجتناب)، در یک موقعیت نگرشی انتقادی و برتری طلبانه نسبت به دیگران داشته باشد (جبران افراطی).

ذهنیت‌های والدین ناکارآمد

ذهنیت های والدین ناکارآمد، درونی شده ی جنبه های ناکارآمد فرزندپروری والدین ما هستند. در مواقعی خاص ممکن است فرد به طور موقت نقش والدین خود را برای خودش بازی کند و به همان شیوه با خودش رفتار کند. برخی مراجعین گزارش می کنند که صدای والدین ناکارآمد درونی خود را، با همان لحن و صدای والدین واقعی خود می شنوند.

ذهنیت والد القا گر احساس گناه

این ذهنیت به خصوص در افرادی بیشتر فعال می‌شود که در دوران کودکی، والدین باری بیش از آنچه در توان کودک بوده است به او تحمیل کرده اند و اکنون او احساس مسئولیت های افراطی ای در قبال دیگران دارد. او احساس می کند پیوسته باید مراقبت هایی در قبال دیگران داشته باشد (حتی به قیمت نادیده گرفته شدن نیازهای خود) و اگر چنین کاری انجام ندهد، احساس گناه می کند.

ممکن است والدین چنین فردی، در کودکی بابت رعایت کردن برخی چیزها به او احساس گناه داده باشند، یا باری مبنی بر اینکه اگر فلان جا بروی من تنها می مانم به دوش کودک گذاشته باشند و کودک در قبال والدین خود یا دیگران احساس گناه کند.

در برخی موارد، والدین چنین افرادی به شیوه‌ای به آنها احساس گناه داده‌اند که ما به خاطر تو در این زندگی مانده‌ایم (از مادر یا پدرت جدا نشده‌ایم) و کودک در قبال آنها احساس مسولیت افراطی کند و این نوع از رفتار، در بزرگسالی هم در خزانه رفتاری فرد باقی مانده باشد.

برخی دیگر از والدین با درد دل کردن با کودک خود و بیان مشکلات به کودک، یا بدگویی از پدر یا مادر، چنین ذهنیتی را در کودک پرورش می‌دهند.

ذهنیت والد پر توقع

ذهنیت والد پرتوقع، کودک آسیب دیده را برای دستیابی به انتظارات غیر واقع بینانه والدین، تحت فشار قرار می دهد. چنین افرادی احساس می کنند کمال گرایی، کاری پسندیده و خوب است و اشتباه کردن بسیار ناپسند است. . والد پرتوقع لزوما تنبیه گر نیست، اگرچه انتظارات زیادی دارد. در بسیاری از افراد این ذهنیت به طور همزمان با ذهنیت والد تنبیه گر شکل می گیرد، به این شکل که معیارهای غیر واقع بینانه در نظر می گیرند و در صورت نرسیدن خودشان را تنبیه می کنند.

ذهنیت والد تنبیه گر

ذهنیت والد تنبیه گر، کودک آسیب دیده را به خاطر بیان نیازها یا اشتباهات، با عصبانیت شدید تنبیه می کند، مورد انتقاد قرار می دهد، یا او را سخت کنترل می کند. شایع ترین طرحواره های مرتبط با این ذهنیت تنبیه و نقص/ شرم می باشند.

ذهنیت‌های سالم

ذهنیت های سالم، همان ذهنیت‌هایی هستند که مرتبط با هیچ طرحواره ناسازگاری نیستند. آنها روابط سالم ایجاد می‌کنند، مسئولیت می‌پذیرند، احساس دوست داشته شدن، ایمن بودن، و بازیگوش بودن را به عهده می‌گیرد، و در فعالیت های لذت بخش مشارکت می‌کند.

ذهنیت کودک شاد

وقتی که ذهنیت کودک شاد فعال می شود، فرد احساس رضایت خاطر و تعلق می کند. این ذهنیت با هیچ کدام از طرحواره های ناسازگار اولیه ارتباط ندارد، زیرا نیازهای اصلی کودک به قدر کافی ارضا شده اند و این ذهنیت نشانه عدم فعال سازی طرحواره های ناسازگار اولیه است.

ذهنیت بزرگسال سالم

ذهنیت بزرگسال سالم، همان ذهنیتی است که ما قصد داریم تا آن را پرورش دهیم. این ذهنیت سالم است و بخشی از خویشتن دوران بزرگسالی محسوب می شود که در مقایسه با سایر ذهنیت ها، نقش عملکرد اجرایی را به عهده دارد. ذهنیت بزرگسال سالم کمک می کند تا نیازهای هیجانی اساسی کودک برآورده شوند.

به نقل از هیث و استارتاپ (۲۰۲۰) ذهنیت بزرگسال سالم، شبیه همان چیزی است که گیلبرت (۲۰۱۰) به آن خودِ شفقت ورز نیز می‌گوید.

ذهنیت سالم وظایفی به عهده دارد:

۱) از کودک آسیب دیده حمایت کند و محافظت کند و آن را تایید کند.

۲) محدودیت گزینی برای کودک عصبانی و تکانشی/ بی انضباط، طبق اصول احترام متقابل و انضباط شخصی

۳) اجازه ندادن به ذهنیت‌های مقابله‌ای برای کنترل رفتارهای ما

۴) تن ندادن به ذهنیت‌های والدین ناکارآمد