دکتر پیمان دوستی

دکتر پیمان دوستی، موسس کلینیک روان‌شناسی پذیرش و تعهد، مولف و مترجم کتب درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مربی ACT

سبک های مقابله ای و ذهنیت های (حالت های) طرحواره ای

سبک ها یا راهبردهای مقابله ای، مجموعه‌ای از رفتارها یا افکار هستند که در موقعیت‌های استرس‌زا، ناخوشایند یا تهدیدکننده به کار می‌روند.

ذهنیت های (حالت های) طرحوارهای ممکن است انطباقی ​​باشند و به ما اجازه ‌دهند به طور مناسبی به محیط‌هایمان پاسخ دهیم و آنها را برای رسیدن به اهدافمان هدایت کنیم. همچنین ممکن است ناسازگار یا ناکارآمد باشند، یعنی ممکن است ما را از مشارکت در ابعاد مختلف زندگی‌مان به روش های سالم، موثر و سازگار، بازدارند.

منابع: یانگ و همکاران (۲۰۰۶) و melimpsychology.com

گرد آوری و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

نیازهای عاطفی اساسی دوران کودکی ما، همان نیازهایی است که ما احتیاج داشتیم توسط مراقبین اصلی مان به اندازه کافی خوب ارضا شوند. شکل گیری ذهنیت های طرحواره ای، تا حد زیادی به نحوه ارضا شدن این نیازها بستگی دارد. این پنج نیاز، شامل موارد زیر است:

۱) نیاز به دلبستگی ایمن (امنیت، ثبات، محبت، پذیرش)

کودکان نیاز دارند تا نیازشان به امنیت، ثبات، پذیرش، عشق و تعلق خاطر در خانواده و توسط والدین‌شان تامین شود، هرچند در ادامه مسیر رشد، همسالان، معملان و … نیز در ارضای این نیاز نقش بازی می‌کنند. برای ارضای نیاز به دلبستگی ایمن، والدین باید سه ویژگی داشته باشند: ۱) دردسترس بودن، ۲) پاسخگو بودن به نیازهای کودک نه نیازهای خودشان، ۳) با ثبات بودن.

عدم ارضای به اندازه کافی خوب نیاز به دلبستگی ایمن، حوزه‌ی بریدگی و طرد را تشکیل می‌دهد. افرادی که طرحواره هایشان در این حوزه قرار دارد نمی توانند دلبستگی‌های ایمن و رضایت بخشی با دیگران برقرار کنند. چنین افرادی معتقدند که نیاز آنها به ثبات، امنیت، محبت، عشق و تعلق خاطر بر آورده نخواهد شد. خانواده‌های اصلی آنها معمولا ۱) بی ثبات (رها شدگی/ بی ثباتی)، ۲) بد رفتار (بی اعتمادی/ بد رفتاری)، ۳) سرد و بی عاطفه (محرومیت عاطفی)، ۴) طرد کننده (نقص و شرم) یا ۵) منزوی (انزوای اجتماعی/ بیگانگی) هستند.

افرادی که طرحواره آنها در این حوزه قرار می‌گیرند، اغلب بیشترین آسیب را می بینند. کودکی آنها تکان دهنده بوده و در بزرگسالی نیز به صورت نسنجیده از یک رابطه خود آسیب رسان به رابطه‌ای دیگر پناه می برند یا از برقراری روابط بین فردی نزدیک اجتناب می‌کنند. محور اصلی درمان این گروه، اغلب رابطه‌ی درمانی با درمانگر خود می‌باشد.

۲) نیاز به خودگردانی/ استقلال، کفایت و هویت

کودکان نیاز دارند تا برای عملکرد مستقل و در نهایت جدا شدن از خانواده تشویق شوند. این توانایی در مقایسه با افراد هم سن و سال سنجیده می‌شود.

عدم ارضای به اندازه کافی خوب نیاز به خودگردانی، استقلال، کفایت و هویت، حوزه‌ی خودگردانی و عملکرد مختل را تشکیل می‌دهد. در این حوزه، انتظارات فرد از خود و محیطش با توانایی‌های محسوس او برای عملکرد مستقل یا موفقیت آمیز تداخل دارد.

طرحواره‌های این حوزه معمولا در خانواده هایی به وجود می آید که اعتماد به نفس کودک را کاهش می‌دهند، گرفتارند، یا بیش از حد از کودک محافظت می کنند و کودک را برای کارهای بیرون از خانه تشویق نکرده‌اند.

۳) نیاز به آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم

کودکان نیاز به بیان نیازهای و هیجان‌های خود دارند و به شیوه‌ای سالم آنها را ارضا کنند. ممکن است برخی والدین کودک را با قید و شرط پذیرفته باشند و ممکن است تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی ارزش بیشتری نسبت به نیازها و احساس‌های کودک داشته باشد.

در نتیجه، کودکان برای دستیابی به تایید، تداوم رابطه‌ی عاطفی یا اجتناب از انتقام و تنبیه، به جای رسیدگی به نیازهای خود، به دنبال ارضای نیازهای دیگران هستند. آنها به دنبال پذیرش جویی و جلب توجه هستند. چنانچه نیاز به آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشود، حوزه‌ی دیگر جهت مندی شکل می‌گیرد.

این حوزه مربوط به تمرکز افراطی بر تمایلات، احساس‌ها و پاسخ‌های دیگران است به شکلی که فرد نیازهای خود را نادیده می گیرد.

این کار به منظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم ارتباط با دیگران، یا اجتناب از انتقام و تلافی صورت می‌گیرد.

طرحواره‌های این حوزه معمولا در خانواده‌هایی به وجود می‌آیند که کودک را با قید و شرط پذیرفته‌اند و ممکن است تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی ارزش بیشتری نسبت به نیازها و احساس‌های کودک داشته است.

۴) نیاز به خودانگیختگی و تفریح

کودکان نیاز دارند هیجان‌های خودانگیخته آنها مانند شادی، تفریک کردن و مواردی از این دست را ارضا کنند. برخی خانواده‌های فضایی برای ارضای به اندازه کافی خوب تفریح و شادی به کودکان نمی‌دهند (نه زیاد و نه کم). برخی والدین، کودکان را به حوادث منفی زندگی گوش به زنگ کرده‌اند و زندگی را منفی گرایانه یا طاقت فرسا به کودکان نشان داده‌اند.

چناچه نیاز به نیاز به خودانگیختگی و تفریح به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشود، حوزه‌ی گوش به زنگی و بازداری بیش از حد را تشکیل می‌دهد. طرحواره های این حوزه موجب می‌شوند فرد تاکید افراطی بر واپس زنی احساس‌ها و انتخاب‌های خود انگیخته داشته باشد.

آنها ممکن است در عملکرد و رفتار اخلاقی‌ای که منجر به از بین رفتن خوشحالی و ابراز عقیده هستند قواعد و انتظارات انعطاف ناپذیری داشته باشند.

این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می‌آید که در آنها عصبانیت، توقع، و گاهی تنبیه مشاهده می شود.

در این خانواده ها بر عملکرد عالی و بی نقص گرایی، وظیفه شناسی، پیروی از قوانین، و اجتناب از اشتباه تاکید می‌شود. همچنین در افراد دارای طرحواره‌های این حوزه تمایلی نهفته نسبت به بدبینی و نگرانی وجود دارد و فرد باید در تمام اوقات گوش به زنگ باشد.

۵) نیاز به محدودیت‌های واقع بینانه و خویشتن داری

کودکان نیاز دارند تا چیزهایی در خصوص نحوه احترام به دیگران، حقوق آنها، همکاری کردن، متعهد بودن و خویشتن داری را بیاموزند. چنانچه این نیاز به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشود، حوزه‌ی محدودیت‌های مختل شده را تشکیل می‌دهد.

این حوزه مربوط به نقص در محدودیت‌های درونی و احساس مسئولیت در قبال دیگران و اهداف بلند مدت زندگی است.

طرحواره‌های این حوزه منجر به بروز مشکلاتی در رابطه با رعایت حقوق دیگران، همکاری با دیگران، تعهد یا هدف گزینی، و رسیدن به اهداف واقع بینانه می‌شود.

این طرحواره‌ها در خانواده هایی به وجود می‌آید که دارای سهل انگاری افراطی، سردرگمی، یا حس برتری هستند.

در برخی موارد ممکن است کودک نتواند ناراحتی‌های معمول را تحمل کند یا راهنمایی کافی دریافت نکرده است.

یک ذهنیت (حالت) طرحواره ای در ارتباط با یک طرحواره خاص یا پاسخ های مقابله ای فعال می شود که کنترل عملکرد فرد را به دست می گیرد.

ذهنیت های (حالت های) طرحواره ای گوناگونی تا کنون شناسایی شده اند که در اینجا ۹ ذهنیت (حالت) ناکارآمد و ۳ ذهنیت (حالت) کارآمد، در مجموع ۱۲ ذهنیت (حالت) به چهار دسته، طبقه بندی شده اند: ۱) ذهنیت های مقابله ای ناکارآمد، ۲) ذهنیت های کودکانه، ۳) ذهنیت های والدین، و ۴) ذهنیت بزرگسال سالم. در زیر شرح مختصری از هر یک از ذهنیت ها ارائه شده است.

۱) ذهنیت (حالت) کودک شاد:

این ذهنیت حالت از جمله ذهنیت های کارآمد می باشد. زمانی که ذهنیت کودک شاد برای فرد فعال باشد، او عمدتا احساس هایی از دوست داشته شدن، رضایت، مرتبط بودن، مراقبت شدن، لذت بردن، شادکامی، پذیرفته شدن، ارزشمند بودن، درک شدن، تایید شدن، اعتماد به نفس، شایستگی، متکی به خود بودن سالم، ایمنی، انعطاف پذیری و قوی بودن را تجربه می کند. این ذهنیت انطباق پذیر است و خوش بینی واقع بینانه ای دارد.

۲) کودک آسیب پذیر:

اگر این ذهنیت فعال باشد، فرد احساس می کند نیازهای عاطفی اساسی یا فیزیکی اصلی اش برآورده نمی شوند. هنگام فعال شدن این ذهنیت، فرد اغلب «احساس تنهایی، انزوا، غمگینی، درک نادرست، بدون حمایت بودن، نقص داشتن، محرومیت از محبت و توجه، غرق شدن، بی کفایتی، به خود شک داشتن، نیازمند بودن، درماندگی، ناامیدی، ترس، اضطراب، نگرانی، قربانی بودن، بی ارزش بودن، مورد بی مهری واقع شدن، دوست نداشتنی بودن، گمشده، بی جهت، شکننده، ضعیف، شکست خورده، مظلوم، ناتوان، کنار گذاشته شده، طرد شده و بدبینی” را تجربه می کند.

۳) کودک عصبانی:

فعال شدن این ذهنیت به این معنی است که فرد احساس می کند نیازهای عاطفی یا فیزیکی اصلی اش برآورده نمی شود (گویی ابتدا ذهنیت کودک آسیب پذیر فعال می شود و کودک عصبانی قصد دارد نیازهای ارضا نشده کودک آسیب دیده را ارضا کند، هرچند که روش هایی که کودک عصبانی به کار می برد، عمدتا پیامدهای مناسبی ندارند). هنگام فعال شدن این ذهنیت، فرد «به شدت عصبانی، خشمگین، ناامید یا بی تاب» است.

۴) کودک تکانشی/ بی انضباط:

فعال شدن این ذهنیت، همان حالتی از فرد است که در به تعویق انداختن خواسته ها یا تمایلات مشکل دارد، بر اساس تکانه ها و اصرار برای فوریت عمل می کند، می خواهد نیازها را به شکل فوری ارضا کند، پیامدهای ناگوار تصمیم ها را نادیده می گیرد و فقط در لحظه تصمیم به انجام کاری می گیرد و می خواهد همان لحظه انجام دهد، ممکن است فرد را وادار به پول خرج کردن غیر منطقی، رانندگی بی احتیاط، پیام دادن ها یا زنگ زدن های پشت سر هم به فردی دیگر، مصرف زیاد الکل، رفتارهای جنسی پر خطر یا خارج از چهارچوب و … بکند. فعال شدن این ذهنیت ممکن است رفتار فرد را به شیوه ای خودخواهانه هدایت کند.

در زمان هایی که ذهنیت کودک تکانشی برای فرد فعال باشد، اگر امکان ارضای فوری نیازها وجود نداشته باشد، اغلب به شدت احساس “عصبانیت، خشم، ناامیدی و بی حوصلگی” می کند.

۱) تسلیم کننده (تسلیم سازگار):

اگر ذهنیت (حالت) تسلیم فعال شود، فرد تسلیم طرحواره های فعال خود می شود. فعال بودن این ذهنیت (حالت)، منجر می شود فرد به گونه ای عمل، فکر و احساس کند که الگوهای ناکارآمد ناشی از طرحواره های ناسازگار را حفظ کند. هنگام فعال بودن این ذهنیت (حالت)، ممکن است به شیوه ای «منفعل، مطیع، تسلیم، تأیید جویانه یا خودکم بین» عمل کند.

۲) اجتناب کننده (محافظ بی تفاوت/ محافظ جدا شده):

اگر این ذهنیت (حالت) فعال باشد، فرد راه هایی را برای فرار یا مسدود کردن طرحواره ها پیدا می کند، حتی اگر راه هایی که پیدا می کند در طولانی مدت پیامدهای ناخواسته یا ناگواری را برای فرد به همراه داشته باشد. این ذهنیت (حالت) عمدتاً با جدایی از نیازها، احساسات، افراد و فعالیت ها مشخص می شود. “احساس گوشه گیری، فضای خالی نیاز داشتن، پرت کردن حواس، عوض کردن موضوع، قطع ارتباط کردن، یا نشان دادن علائم بی حوصلگی، برخی از کارهایی است که با فعال شدن ذهنیت محافظ بی تفاوت، ممکن است انجام دهیم.”

۳) بیش از حد جبران کننده (جبران کننده افراطی):

اگر این ذهنیت (حالت) فعال باشد، فرد به شکل افراط گونه ای برعکس طرحواره های فعال خود رفتار می کند، حتی اگر این رفتار افراطی در طولانی مدت پیامدهای ناخواسته یا ناگواری را برای فرد به همراه داشته باشد. «احساس خود بزرگ بینی، پرخاشگری، تلاش برای مسلط بودن به اوضاع، متکبر بودن، غرور، تحقیرکردن، کنترل گری، سرکشی کردن، دستکاری روانی کردن دیگران، استثمارگر بودن، توجه جویی، یا موقعیت طلبی»، بخشی از راهکارهایی هستند (که شاید ناخودآگاه) به عنوان راهی برای مقابله با نیازهای برآورده نشده هنگام فعال بودن این ذهنیت (حالت)، مورد استفاده قرار می گیرند.

۱) ذهنیت (حالت) والدین خوب:

این ذهنیت حالت از جمله ذهنیت های کارآمد می باشد. در واقع این ذهنیت (حالت)، الگوی آموزنده ای برای توسعه و رشد ذهنیت (حالت) بزرگسال سالم است که در طی فرایند روان درمانی، درمانگر نقش آن را به عهده می گیرد تا به مراجع راهنمایی کند که چگونه به موقعیت های چالش برانگیز یا ناراحت کننده، واکنش های متفاوت نشان دهد. به مرور، مراجع این ذهنیت (حالت) را که نقش آن را در درمانگر می بیند، درونی می کند و با الگو برداری از آن، ذهنیت (حالت) بزرگسال سالم خود را پرورش می دهد.

۲) والد منتقد تنبیه کننده:

وقتی ذهنیت (حالت) والد منتقد تنبیه کننده برای فرد فعال باشد، او قوانین را به شدت و سفت و سخت دنبال می کند، خود یا دیگران را سرزنش، تنبیه یا سوء استفاده می کند.

۳) والد پرتوقع

وقتی ذهنیت (حالت) والد پر توقع برای فرد فعال باشد، استانداردها و قواعد سختگیرانه و بالای درونی شده برای موفقیت و کمال را بیان می کند و سخت گیری هایی برای خود یا برای دیگران دارد.

۴) والد القا گر احساس گناه

ذهنیت (حالت) والد القا گر احساس گناه، گونه ای از والد منتقد تنبیه کننده و والد پر توقع است، که با استفاده از پیام های القا کننده گناه برای تعیین انتظارات غیر واقعی، انتقاد، شرم و کنترل ایجاد می کند.

۱) ذهنیت (حالت) بزرگسال سالم

این ذهنیت (حالت)، از جمله ذهنیت های کارآمد ماست که قصد داریم طی فرایند روان درمانی و به مرور، آن را پرورش دهیم. فعال بودن این ذهنیت (حالت)، همان حالت منطقی ماست که در هر لحظه تلاش می کند تا  به عنوان یک فرد بالغ سالم، مناسب ترین تصمیم را بگیرد. بزرگسال سالم، “ذهنیت (حالت) کودک آسیب پذیر را مورد مراقبت قرار می دهد، احساس های او را تایید و تصدیق می کند. محدودیت هایی را برای ذهنیت های (حالت های) کودک عصبانی و تکانشی، توام با احترام تعیین می کند. ذهنیت (حالت) کودک شاد را ترویج و حمایت می کند. ذهنیت های (حالت‌های) ناسازگار والدین را خنثی یا تعدیل می‌کند و در نهایت، اجازه نمی دهد ذهنیت های مقابله ای ناکارآمد، رفتارهای ما را کنترل کنند، بلکه ذهنیت بزرگسال سالم، مناسب ترین واکنش را به عنوان یک فرد بالغ سالم در آن لحظه خاص به موقعیت، از خود نشان می دهد».

خودِ مشاهده گر (تجربه خود به عنوان مشاهده گر/ ناظر) چیست؟

تجربه خود به عنوان مشاهده گر یا خودِ مشاهده کننده (Observing Self)، یکی از ارکان درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT/ اکت) است، که به آن تجربه خود به عنوان زمینه (Self-As-Context) نیز می گویند.

دکتر پیمان دوستی

خودِ ناظر (مشاهده گر)، به بخشی از شما اشاره دارد که همیشه حاضر، پایدار و ثابت است و گویی تمام تجربیات مختلف شما را آگاهانه و بدون قضاوت مشاهده می کند. در واقع، فارغ از هر گونه قضاوتی مبنی بر خوب، بد، درست، غلط و …، خودِ ناظر متوجه افکار،‌ احساس‌ها، خاطرات، حس‌های بدنی و … شما است. هرچیزی که هم اکنون در همین لحظه در حال تجربه کردن آن هستید.

در واقع، ما به بخشی از خودمان اشاره می‌کنیم که به جای آنکه تجربیات درونی ما را به عنوان بخشی از هویت ما در نظر بگیرد، کمی عقب می‌ایستد و نظاره گر تجربیات درونی‌مان می‌باشد. انگار ما بخشی از خودمان را به گونه ای پرورش می دهیم که به جای اینکه “خودمان” را بخشی از “جریان” تجارب درونی‌مان (افکار، احساس‌ها، خاطرات، حس‌های بدنی و …) تجربه کنیم، “خودمان” را به عنوان ناظر تجارب درونی مان تجربه می کنیم.

هنگامی که اضطراب را تجربه می کنید، بخشی از شما وجود دارد که به جای غرق شدن در اضطراب یا تلاش برای فرار از آن، فضا را برای تمام افکار، احساسات، حس های بدنی و خاطرات مرتبط با آن باز می کند. این بخش ثابت شما می تواند متوجه این تجربیات شود.

این مفهوم ممکن است انتزاعی به نظر برسد، اما با من همراه باشید. در درمان پذیرش و تعهد (ACT)، ما به این مفهوم تجربه خود به عنوان زمینه (Self-as-Context) می گوییم که نقطه مقابلی برای تجربه خود به عنوان محتواهای درونی (Self-as-Content) است.  

برای درک بهتر این موضوع، دو لحظه از روز خود را در نظر بگیرید. صبح، ممکن است از خواب بیدار شوید و طیف وسیعی از افکار و احساسات زودگذر را تجربه کنید. بعداً در روز، مجموعه متفاوتی از واکنش ها را تجربه می کنید. در تمام این لحظات، خود مشاهده‌کننده مانند پس‌زمینه‌ای سفید باقی می‌ماند و جایی برای همه چیز دارد. حتی اگر تجربیات درونی شما می آیند و می روند، این بخش از شما پایدار و ثابت می ماند.

این تغییر دیدگاه به ما کمک می کند تا ببینیم که افکار و احساسات مضطرب فقط تجربیاتی هستند که مشاهده می کنیم. آنها ذاتا خوب یا بد نیستند. خود مشاهده‌گر درگیر این تجربیات یا هویت‌های خود نمی‌شود، چه آن‌ها را مثبت یا منفی بدانیم.

بخش دیگری از این مفهوم این است که بخشی از شما وجود دارد که ما می گوییم پشت چشمان شما وجود دارد.

توجه کنید که در حال حاضر به چه چیزی فکر می کنید و سپس بخشی از شما متوجه افکار شما می شود.

توجه کنید که در حال حاضر چه احساسی دارید و سپس بخشی از شما متوجه احساسات شما می شود.

به آنچه می توانید ببینید توجه کنید و متوجه باشید که بخشی از شما متوجه این چیزها می شود.

به آنچه می توانید بشنوید توجه کنید و سپس بخشی از شما متوجه صداها می شود.

به تماس فیزیکی خود با محیط اطراف خود توجه کنید و سپس بخشی از شما متوجه آنها می شود.

توجه کنید که ممکن است بتوانید چه چیزی را بو کنید یا بچشید و سپس بخشی از شما متوجه آنها می شود.

بنابراین یک “شما” در آنجا وجود دارد که از هر چیزی که می توانید ببینید، بشنوید، لمس کنید، بچشید، بو کنید، فکر کنید، احساس کنید و انجام دهید آگاه است.

نگارش گزارش علمی (پروپزال، پایان نامه، مقاله)

زمان: ۱، ۲ و ۳ اسند ۱۴۰۳ (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه) از ساعت ۱۰ الی ۱۸ ./

مدرس: دکتر پیمان دوستی



زمان:

۱، ۲ و ۳ اسفند ۱۴۰۳ (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه) از ساعت ۱۰ الی ۱۸

مدت دوره:

۲۴ ساعت

مخاطب:

دانشجویان روان‌شناسی و مشاوره

مبلغ دوره:

مبلغ کل: ۳۵،۰۰۰،۰۰۰ ریال

پیش پرداخت: ۱۰،۰۰۰،۰۰۰ ریال
الباقی، تا قبل از شروع دوره

دکتر پیمان دوستی

شیوه‌ی برگزاری:

حضوری/ آنلاین

سرفصل ها:

در این دوره به شکل گام به گام، فرایندهای نگارش یک پیشنهاد طرح پژوهشی (پروپزال)، پایان نامه، مقاله، شیوه‌های سرچ مقالات و منبع نویسی را فرا می‌گیرید.

توجه ۱: این دوره برای پژوهش های کمی است و پژوهش های کیفی را شامل نمی شود.

توجه ۲: آموزش روش‌های آماری و نرم افزار SPSS جز تعهدات این دوره نمی‌باشد.

گواهی شرکت در دوره:

بنا به درخواست شما صادر خواهد شد (درخواست گواهی)


مقررات مالی دوره:

درصورت انصراف از شرکت در دوره تا ساعت ۲۴ مورخ ۲۵ بهمن، ۵۰ درصد از پیش پرداخت بازگردانده می‌شود.

در صورت انصراف از شرکت در دوره پس از تاریخ ذکر شده، پیش پرداخت برگردانده نمی‌شود.

فرم ثبت نام:

ثبت نام در کارگاه آموزش پروپزال/ پایان نامه

  • هزینه این کارگاه ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان می‌باشد که ۱ میلیون تومان پیش پرداخت و الباقی باید تا ۱ روز قبل از شروع کارگاه تسویه گردد.

کتاب “درمان پذیرش و تعهد با عشق”: دوره‌ی کتابخوانی گروهی

شروع دوره: در حال حاضر برنامه ثبت نام فعالی وجود ندارد.


مشخصات کتاب:

نام کتاب: درمان پذیرش و تعهد با عشق

موضوع کتاب: روان‌شناسی- درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد- رابطه زوجین – رابطه عاشقانه

نویسنده‌ی کتاب: دکتر راس هریس

مترجمان: دکتر پیمان دوستی، سپیده هدایتی، دکتر حسین محققی

نحوه‌ی تهیه‌ی کتاب:

تلفنی: ۰۹۱۰۱۹۸۲۹۰۱ – ۴۶۱۳۰۲۷۰ (۰۲۱)

اینترنتی: سفارش آنلاین (کلیک کنید)

مشخصات دوره:

زمان دوره: در حال حاضر برنامه ثبت نام فعالی وجود ندارد.

ساعت دوره: ——

تسهیل گر: مجتبی غنی موخر (کارشناس ارشد روانشناسی)

مبلغ دوره: ——-

شیوه‌ی برگزاری دوره:

حضوری

دوره چگونه خواهد بود:

در دوره‌ی کتابخوانی گروهی، سعی بر این است که بخش‌های یک کتاب انتخابی به ترتیب بررسی شوند. در واقع، با اعلام قبلی، شرکت کنندگان قبل از هر جلسه، به تنهایی و قبل از جلسه‌ی گروهی، مطالب ذکر شده را مطالعه می‌کنند.

در نهایت در جلسه‌ی حضوری، به شکل گروهی مطالب مرور خواهد شد، ابهامات رفع و چنانچه کتاب دارای تمرین باشد، تمرین‌ها به کمک یکدیگر انجام می‌شود.

قوانین مالی دوره:

———–

فرم ثبت نام:

کارگاه تقویت بزرگسال سالم من

زمان: در حال حاضر ظرفیت فعال برای ثبت نام وجود ندارد.

مدرس: نرگس حسینی نیا (دکتری تخصصی روان‌شناسی سلامت)



مخاطب: همه‌ی افراد بالای ۱۸ سال

زمان: در حال حاضر ظرفیت فعال برای ثبت نام وجود ندارد

مبلغ دوره: ———

مدرس: نرگس حسینی نیا (دکتری تخصصی روان‌شناسی سلامت)

زمان بندی:

——-

بنا به درخواست شما صادر خواهد شد (درخواست گواهی)

شیوه‌ی برگزاری:

حضوری

آیا این دوره مناسب من است؟

اگر برخی از تجربه‌های زیر متعلق به شماست، این دوره مناسب شماست:

۱) واکنشهایی دارید که از آنها خشنود نیستید.

۲) احساساتی را تجربه می کنید که نمی‌دانید چه واکنشی به آنها نشان دهید.

۳) به دنبال واکنش مناسب‌تر در موقعیت‌های متفاوت زندگی هستید.

۴) می خواهید روی روابط سالم خود با دیگران و هیجانات سالم تان کار کنید.

ما در این دوره به دنبال تقویت بزرگسال سالم خود هستیم.

مقررات مالی دوره:

——————



دو نیم سازی: اگر اختلال شخصیت مرزی را تجربه می‌کنید، چگونه می‌دانید که دو‌نیم سازی انجام شده، یا به پایان رسیده است؟ در این روند چه احساسی دارید؟

دو نیم سازی اصطلاحی است که در روانپزشکی و روانشناسی (خصوصا برای افراد دارای اختلال شخصیت مرزی) برای توصیف ناتوانی در نگه داشتن افکار، احساسات یا باورهای مخالف استفاده می شود. برخی ممکن است بگویند که فردی که دو نیم سازی می‌کند دنیا را سیاه یا سفید می‌بیند – همه یا هیچ. دو نیم سازی یک شیوه تفکر تحریف شده است.

گردآوری، ترجمه و خلاصه: دکتر پیمان دوستی

ممکن است در تفکر دو نیم سازی، یک نفر را یکپارچه خوب یا یکپارچه بد ببینیم. ممکن است در مواردی آرمانی سازی انجام دهیم و در مواردی همان موضوع را بی ارزش سازی کنیم.

ممکن است در مواقعی نسبت به افراد مهم زندگی مان احساس هایی مملو از عشق داشته باشیم و در مواقعی سرشار از خشم باشیم به شیوه ای که ما در دو سر بردار هستیم.

در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (BPD)، دو نیم سازی به عنوان یک مکانیسم دفاعی در نظر گرفته می‌شود که بوسیله آن افراد مبتلا به BPD دیگران، رویدادها یا حتی خودشان را به صورت همه یا هیچ (یکپارچه خوب یا یکپارچه بد) مشاهده می‌کنند.

دو نیم سازی به آنها اجازه می‌دهد تا به راحتی چیزهایی را که به عنوان “بد” تعیین کرده‌اند کنار بگذارند و پذیرفتن چیزهایی که آنها را “خوب” می دانند، حتی اگر آن چیزها مضر یا خطرناک باشند.

دو‌نیم سازی (Splitting) یک پاسخ دفاعی است. دلیل تأکید من بر این موضوع جلب همدردی نیست. توضیح این موضوع است که به عنوان یک واکنش دفاعی، واکنش‌های بیولوژیکی وجود دارد؛ همانطور که اگر از خود در برابر یک شکارچی دفاع می کردید چنین واکنش‌هایی وجود داشت.

بنابراین، در طول دو نیم سازی (Splitting)، بدن شما به معنای واقعی کلمه مملو از مواد شیمیایی است. آدرنالین. گلوکز. کورتیزول

درست همانطور که پاسخ‌های دفاعی قصد داشتند به شما در مبارزه با شکارچی‌ها در طول رویداد آسیب زا اولیه کمک کنند، دو نیم سازی هم فقط یک بازسازی از شرایط است.

در حافظه عادی، هیپوکامپ از کل یک رویداد عکس فوری می گیرد و سپس روی آن مهر زمانی می گذارد. وقتی این رویدادها بازیابی می شوند، به طور کامل و به عنوان خاطرات بازیابی می شوند.

در طول یک رویداد آسیب زا، اوضاع کمی متفاوت‌تر از حافظه عادی است و هیپوکامپ فقط یک عکس فوری از جزئیات مهم می گیرد. ترسی که احساس کردید، غرغر شکارچی و مهر زمانی بر آن نمی گذارد. 

بنابراین، هنگامی که این رویدادها بازیابی می شوند، فقط جزئیات مربوط به بخش هایی که ذهن شما فکر می کند باید برای دفعه بعد به خاطر بسپارید بازیابی می شوند. در این شرایط، آنها به عنوان رویدادهای جاری بازیابی می شوند یعنی چیزهایی که الان اتفاق می افتد نه چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده است.

بنابراین، شما یک حالت چهره‌ای در چهره پدرتان یا دوستتان می‌بینید و متوجه نمی شوید که ترسی که احساس می کنید مربوط به یک رویداد گذشته است. تنها چیزی که متوجه می شوید این است که یک حالت چهره‌ای با ترس مساوی است.

بنابراین، دو‌ نیم سازی کاری است که شما انجام می دهید. احساس می کنید تهدید از بین رفته است و می توانید نفس بکشید. ضربان قلب‌تان کند می شود و شروع به آرامش می کنید.

این یک احساس آرامش است. چیزی که از نظر شیمیایی اتفاق می افتد این است که سیل کورتیزول متوقف شده است. سیستم عصبی پاراسمپاتیک وارد شده و پاسخ استرس متوقف شده است. آن شخص دیگر درنده به نظر نمی رسد.

این موضوع باعث می شود که درباره کاری که انجام داده اید تجدید نظر کنید، از کار خود پشیمان شوید و بسیار عذرخواهی کنید. حتی اگر طرف مقابل تا حدی مقصر بوده باشد، مسئولیت سهم خود را بر عهده می‌گیرید و بابت نقش‌تان در نقض، عذرخواهی می‌کنید.

اگر این رابطه‌ای باشد که عمیقاً برایتان ارزش داشته باشد، پشیمان خواهید شد، مخصوصاً اگر طرف مقابل اجازه ندهد خودتان را توضیح دهید. 

این کار ممکن است برای تمان زندگی‌تان تکرار شود و این موضوع بدون توجه به اینکه مقصر کیست اتفاق می افتد. اگر این رابطه ای باشد که عمیقاً برای‌تان ارزش دارد، حتی اگر طرف مقابل تقریباً به طور کامل مقصر باشد، عمیقاً از نقش خود در آن پشیمان می‌شوید.

ناتوانی در ایجاد بهبود رابطه، احساس بدی خواهد داشت و ممکن است بگویید ای کاش این اتفاق نمی افتاد. احتمالاً وقتی به آن فکر می کنید احساس گناه خواهید کرد. 

این موضوع برای اکثریت قریب به اتفاق مردم صدق می کند. به عنوان یک فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی BPD، بیشتر فکر می کنید همه چیز تقصیر شما است. حتی وقتی تقصیر کوچکی دارید.

پرسشنامه سازگاری با درد مزمن (ACPQ)

پرسشنامه سازگاری با درد مزمن[۱] (ACPQ) توسط زوادیلووا و ناتک[۲] (۲۰۰۶) ساخته شد. این ابزار  دارای ۱۸ گویه است که مجموع آنها نمره کلی سازگاری با درد مزمن را تشکیل می دهد. همچنین این ابزار سه خرده مقیاس ۱) ادراک از خود، ۲) درک محدودیت‌ها و ۳) درک تحمل را نیز مورد سنجش قرار می دهد. شیوه نمره گذاری این ابزار به روش لیکرت ۴ درجه ای می باشد که گزینه کاملا مخالفم نمره (۴) و کاملا موافقم نمره (۱) را کسب می کند. در مطالعه‌ی زوادیلووا و ناتک (۲۰۰۶)، آلفای کرونباخ در خرده مقیاس‌های ادراک از خود (۰/۸۹)، ادراک محدودیت‌ها (۰/۸۲) و ادراک تحمل (۰/۸۴) بود. این ابزار در ایران توسط حسینی نیا، دوستی و پیرییی (۱۴۰۳) هنجاریابی شده است و در پژوهش آنها آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه برابر با ۰/۹۰ و برای خرده مقیاس‌های ادراک از خود، درک محدودیت‌ها و درک تحمل به ترتیب ۰/۸۹، ۰/۹۰ و ۰/۸۵ به دست آمد. همچنین یافته آنها نشان داد میان مولفه‌های سازگاری با درد مزمن همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد (۰.۰۱>P) و پرسشنامه سازگاری با درد مزمن (ACPQ)، دارای روایی و پایایی مطلوبی در جامعه‌ی ایرانی می باشد.

منابع

حسینی نیا, نرگس, دوستی, پیمان, & پیریایی, نرگس. (۱۴۰۳).  ویژگی‌های روان‌سنجی پرسشنامه سازگاری با درد مزمن.  نوآوری های اخیر در روان‌شناسی ، ۱(۳)،  .47-59.  https://doi.org/10.22034/rip.2024.451529.1019 Zavadilová R., Knotek P. (2006).  Adaptation on chronic pain questionnaire. Journal of Bolest, ۹. ۲۸-۳۳. https://www.researchgate.net/publication/290031637_Adaptation_on_chronic_pain_questionnaire


[۱]. Adaptation on Chronic Pain Questionnaire

[۲]. Zavadilová & Knotek

سلامت روان در محیط شغلی: هفته سلامت روان

تقریباً ۶۰ درصد از جمعیت جهان شاغل هستند. برای بیشتر ما، کار فقط منبع درآمد نیست، بلکه شغل معناهای مختلفی به زندگی ما اضافه می کند.

همچنین داشتن شغل می تواند برای افراد حس هویت ایجاد کند، عزت نفس آنها را تقویت کند و یک خروجی اجتماعی مهم را ارائه دهد.

به عبارتی کار می تواند از سلامت روان ما محافظت کند.

کار شایسته با ارائه مواردی چون:

امرار معاش؛ احساس اعتماد به نفس، هدف و موفقیت؛ فرصتی برای ایجاد روابط مثبت در یک جامعه؛ و ایجاد پلت فرمی برای روتین های ساختاریافته، از سلامت روان حمایت می کند.

در عین حال، بیشتر ما تقریبا اکثر زمان مفید خود را در محیط کارمان می گذرانیم.

در کنار تمام مزایایی که شغل به ما می دهد و می تواند به سلامت روان ما کمک کند، می تواند به تهدیدی برای سلامت روان مان نیز، تبدیل شود.

کار در یک محیط منفی می تواند تأثیر معکوس داشته باشد و آسیب زیادی بر سلامت هیجانی شما وارد کند.

ساعات طولانی کار، کمبود کارکنان، عدم حمایت و احساس بی عدالتی ادراک شده، می تواند سطح استرس شما را افزایش دهد و به مشکلات سلامت روانی مانند اضطراب، افسردگی و سوء مصرف مواد کمک کند.

بیایید فرض کنیم شما در کار خود خوشحال نیستید.

برخی از دلایل ممکن است بدیهی باشند، مانند اینکه یک رئیس بسیار انتقادگر دارید یا کارهای زیادی به شما اختصاص داده شده است.

اما در برخی موارد نیز لازم است کاووشی عمیق‌تر داشته باشید و دراین باره که چرا انتقاد برای شما سخت است، فکر کنید.

ممکن است تشخیص دهید این موضوع بخشی از مساله است، چراکه والدین شما در حین دوران رشدی‌تان اغلب از شما انتقاد می‌کردند و این یک صدای انتقادگر قدیمی است.

سعی کنید مجموعه راه حل‌هایی که برای کنار آمدن با موضوع را امتحان کرده‌اید یادداشت کنید.

لیست ممکن است بسیار طولانی باشد، اما من در اینجا فقط چند مثال می‌آورم:

  • صرف نظر کردن از جلسات هفتگی کاری که احتمالا بیش از حد انتقادگرانه به نظر می‌رسد.
  • سکوت کردن در جلسات برای جلب توجه نکردن.
  • سخت کار کردن برای اطمینان از اینکه تمام امتیازات را در ارزیابی عملکرد بعدی کسب می‌کنید.
  • صحبت با یک همکار که دوست دارد در مورد مشکلات و افراد مشکل ساز در محل کار صحبت کند.

به روشنی دو راه اول لیست پیشین اجتنابی هستند. آنها تسکین کوتاه مدتی از احساس‌ها و افکار منفی را ارائه می‌دهند، اما با هزینه‌ای که پرداخت می‌کنید، احتمالاً فقط حس دیده نشدن، عدم تعلق یا عدم شایستگی را تقویت می‌کند و ممکن است خوش‌نامی شما را نزد رئیس و همکاران تضعیف کند.

تلاش برای اطمینان از ارزیابی کامل عملکرد ممکن است خوب باشد، اما مهم است که بررسی کنید انگیزه آن به جای انگیزه ذاتی برای به دست آوردن، بخشی از یک ترس از انتقاد، نباشد.

اگر اجتناب از انتقاد، یک محرک باشد، مهم است که درک کنید این موضوع ممکن است نوعی خود-مغلوب سازی باشد

در مورد دوستی با همکاران چطور؟ پیوسته بحث کردن با این دوستان که چقدر ناراحت هستید، ممکن است شکلی از نشخوار ذهنی باشد، خصوصا اگر تلافی را پیشنهاد کند و شما را به انجام کارهای مشابه بیشتری سوق دهد.

این کار می‌تواند ناراحتی شما را به واسطه ساخت یک اتاق پژواک پر از قضاوت تشدید کند. ایجاد شرایط چالشی بیشتر در محیط کارتان، در طولانی مدت فقط شرایط را برای شما آزار دهنده تر می کند.

هنگام بررسی مشکل خود، به افکار و احساس‌هایی که دارید، توجه کنید. ذهن شما چه پیام‌های منفی‌ای را می‌گوید؟ از چه هیجان‌هایی می‌خواهید فرار کنید؟ چه خاطراتی پدید می‌آیند که شما را آزار می‌دهند؟

این موضوع ممکن است شامل افکار دردناکی مانند این‌ها باشد: همکارانم به من احترام نمی‌گذارند، من نمی‌توانم چیزی که برایم در این شغل مهم است را انجام دهم، من به اندازه کافی خوب نیستم. همچنین ممکن است احساس خشم مرتبط با نادیده شدن داشته باشید.

باید بگویم، در بسیاری از موارد، یادگیری و استفاده از مهارت های انعطاف پذیری روانشناختی که در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت/ ACT) وجود دارد، می تواند کمک کند تا از سلامت روان بیشتری در محیط شغلی خود بهره مند شوید.

کمال گرایی: کمال گرایی با دستاورد بالا داشتن متفاوت است

به طور کلی کمال یک شمشیر دو لبه است – از یک سو نیروی محرکه پشت سر یک فرد موفق است و از سوی دیگر می تواند تبدیل به یک فشار بیش از حد و علتی برای آزار فرد یا اطرافیانش شود. بحث درجه و شدت کمال خواهی است. وقتی هیچ چیز برای خودتان یا اطرافیانتان به اندازه کافی خوب نیست باید مراقب نشانه های کمال گرایی باشید.

منبع: دکتر الیزابت اسکات (۲۰۲۴)
ترجمه و خلاصه: دکتر پیمان دوستی

یک کمال گرا «استانداردهای شخصی بیش از حد بالا و خود ارزیابی بیش از حد انتقادی دارد.» آنها بر کمال پافشاری می کنند و هیچ چیز را از عیب داشتن یا نقص داشتن نمی پذیرند. این موضوع می تواند به صورت انتقاد از خود و دیگران و در تلاش برای کنترل موقعیت ها و افراد ظاهر شود.

تفکر همه یا چیز

کمال گراها، مانند افراد با دستاوردهای بالا، برای رسیدن به اهداف عالی تلاش می کنند و سخت تلاش می کنند. در حالی که یک فرد موفق می تواند با دانستن اینکه تمام تلاش خود را انجام داده و به یک هدف رسیده است راضی باشد، یک کمال گرا چیزی کمتر از کامل و بی نقص بودن را نمی پذیرد. یک فرد کمالگرا باید دقیقا کامل باشد نه تقریبا کامل، در واقع “تقریبا کامل بودن” به عنوان یک شکست تلقی می شود.

بسیار انتقادگر بودن

فردی با شخصیت کمال گرا بیشتر از خود و دیگران انتقاد می کند تا یک فرد موفق. افراد با دستاوردهای بالا به دستاوردهای خود افتخار می کنند، اما کمال گرایان اغلب اشتباهات و عیوب را تشخیص می دهند.

احساس تحت فشار بودن به وسیله ترس از کامل نبودن

افراد با دستاوردهای بالا با تمایل به دستیابی به اهداف خود به سمت اهداف خود حرکت می کنند. آنها همچنین از هر قدمی که در مسیر درست برداشته می شود خوشحال هستند. از سوی دیگر، کمال گرایان معمولاً با ترس از ناقص بودن یا بهترین نبودن تحت فشار قرار می گیرند.

داشتن استانداردهای غیر واقعی

یکی دیگر از نشانه های کمال گرا بودن، تعیین اهدافی است که ممکن است معقول نباشند. افراد با دستاوردهای بالا می توانند اهداف خود را تعیین کنند (با استانداردهای واقع بینانه) و با حرکت در مسیر این اهداف، حس رضایت کنند. کمال گراها اغلب اهداف اولیه خود را دور از دسترس و بیش از حد بالا تعیین می کنند.

تمرکز فقط بر روی نتایج

افراد با دستاوردهای بالا می توانند از روند دنبال کردن یک هدف به همان اندازه یا بیشتر از رسیدن واقعی به هدف حس رضایت داشته باشند. برعکس، کمال گرایان هدف را می بینند نه چیز دیگری. آنها آنقدر نگران رسیدن به هدف و اجتناب از شکست هستند که نمی توانند از روند رشد و تلاش رضایت داشته باشند.

احساس افسردگی در اثر اهداف محقق نشده

کمال گراها اغلب کمتر از افراد با دستاوردهای بالا شاد هستند یا حس رضایت دارند. در حالی که افراد با دستاوردهای بالا می توانند نسبتاً به راحتی از ناامیدی عقب نشینی کنند، کمال گرایان تمایل دارند زمانی که انتظارات بالایشان برآورده نمی شود، خود را شکست خورده بدانند و در احساسات منفی غوطه ور شوند.

ترس از شکست

کمال گراها نسبت به افراد با دستاوردهای بالا بیشتر از شکست می ترسند. از آنجا که آنها سهم بسیار زیادی به نتایج می دهند و از چیزی کمتر از کمال ناامید می شوند، شکست به یک چشم انداز ترسناک تبدیل می شود. از آنجایی که هر چیزی کمتر از کمال به عنوان یک شکست تلقی می شود، شروع به کار جدید برای افراد کمال گرا دشوار است.

اهمال کاری

به نظر می رسد متناقض است که کمال گرایان مستعد به تعویق انداختن کارها باشند، زیرا این ویژگی شخصیتی می تواند برای بهره وری مضر باشد. اما تحقیقات نشان داده است که یک فرد کمال گرا که قادر به تطبیق با موقعیت یا محیط خود نیست – که کمال گرایی ناسازگار نامیده می شود – اغلب مستعد به تعویق انداختن کار است.

دلیل این امر این است که کمال گرایان از ترس شکست، گاهی چنان نگران انجام کاری ناقص می شوند که بی حرکت یا منفعل می شوند و اصلاً نمی توانند کاری انجام دهند. این به تعویق انداختن می تواند منجر به احساس شکست بیشتر شود و چرخه معیوب و فلج کننده را تداوم بخشد.

حالت دفاعی

از آنجایی که یک عملکرد کمتر از ایده آل برای کمال گرایان بسیار دردناک و ترسناک است، آنها اغلب به انتقاد سازنده پاسخ تدافعی می دهند. از سوی دیگر، افراد با دستاوردهای بالا می توانند انتقاد را به عنوان اطلاعات ارزشمندی ببینند که به بهبود عملکرد آینده آنها کمک می کند.

عزت نفس پایین

افراد با دستاوردهای بالا از عزت نفس بالایی برخوردار هستند. این موضوع در مورد کمال گرایان صدق نمی کند. وقتی فردی با شخصیت کمال گرا خود را انتقادی ارزیابی می کند، باعث کاهش عزت نفس می شود.

ثبت نام در دوره “زندگی با ترن هوایی هیجانی”

زمان: در حال حاضر برنامه ثبت نام فعالی وجود ندارد/

مدرس: دکتر پیمان دوستی


زمان: در حال حاضر برنامه ثبت نام فعالی وجود ندارد

مدت دوره: ۸ ساعت

مبلغ دوره: ——-

مدرس: دکتر پیمان دوستی

شیوه‌ی برگزاری:

حضوری/ آنلاین

گواهی شرکت در دوره:

بنا به درخواست شما صادر خواهد شد (درخواست گواهی)

اگر برخی از تجربه‌های زیر متعلق به شماست، این دوره مناسب شماست:

۱) اغلب احساس “پوچی” می‌کنم.

۲) احساس‌های من خیلی سریع تغییر می‌کند و اغلب غم، عصبانیت و اضطراب شدید را تجربه می‌کنم.

۳) دائماً می ترسم افرادی که به آنها اهمیت می‌دهم، مرا رها کنند یا ترک کنند.

۴) بیشتر روابط عاشقانه‌ام را شدید، اما بی‌ثبات توصیف می‌کنم.

۵) احساس من نسبت به افراد زندگی‌ام می‌تواند از لحظه‌ای به لحظه دیگر به طرز چشمگیری تغییر کند– و من اکثر اوقات دلیل آن را نمی‌فهمم.

۶) اغلب کارهایی را انجام می‌دهم که می‌دانم خطرناک یا ناسالم هستند، مانند رانندگی بی‌احتیاط، داشتن رابطه جنسی ناایمن، مشروبات الکلی، مصرف مواد مخدر، یا ولخرجی کردن.

۷) من سعی کرده‌ام به خودم صدمه بزنم، رفتارهای خودآزاری مانند بریدن یا تهدید به خودکشی داشته باشم.

۸) وقتی در یک رابطه احساس ناامنی می‌کنم، تمایل دارم برای نزدیک نگه داشتن طرف مقابل به شدت انتقاد کنم یا حرکات تکانشی انجام دهم.

۹) برخی مواقع (خصوصا با افزایش اضطراب) افکار مشکوک بودن یا بی اعتمادی به افراد مهم زندگی ام مانند شریک عاطفی را تجربه می‌کنم.


مقررات مالی دوره:

فرم ثبت نام: