شاید اولین چیزی که در مورد اختلالات خوردن ([1]EDs) گفته شود این است که برخی از آنها شرایط پزشکی بسیار جدیای هستند و باید بلافاصله پس از شناسایی علائم اختلال، به دنبال درمان حرفهای آن بود.
برشی از کتاب ذهن آزاد شده/ نوشته دکتر استیون هیز/ ترجمه دکتر پیمان دوستی و همکاران
اختلالات خوردن از دشوارترین شرایط سلامت روانی، با نرخ بالای شکست در درمان و عود مجدد پس از درمان موفقیت آمیز اولیه است. در حالی که تمایل به اختلالات خوردن به عنوان یک مسئله زنانه دیده میشده- این بیماری در زنان بیشتر از مردان است–تشخیص اختلالات خوردن (EDs) در مردان در حال افزایش است. حدود بیست میلیون زن و ده میلیون مرد در ایالات متحده در طول زندگی خود یکبار اختلال بالینی خوردن را تجربه خواهند کرد و دهه اول این قرن افزایش ۶۶ درصدی در تشخیص EDs در مردان دیده شده است. در اختلالات خوردن مانند تمام شرایط سلامت روان، علل پیچیدهای شامل طیف گستردهای از عوامل ژنتیکی، عصبی، بیولوژیکی، روانی و اجتماعی دخیل هستند و هنوز علت مشخصی به خوبی درک نشده است.
یکی از مواردی که به طور قطعی شناخته شده است این است که اجتناب هیجانی در افراد مبتلا به اختلال خوردن نسبتاً زیاد است. گرسنگی دادن به خود، هالاپ-هلوپ خوردن[2] و پاکسازی ]با استفاده از ملینها، بالاآوردن و راههای مشابه دیگر[، حداقل تا حدی ناشی از میل به جلوگیری از افکار و احساسات دشوار (چه در مورد تصویر بدن، یا سایر مسائل زندگی مانند ترس از صمیمیت یا شکست) است. افراد مبتلا به اختلال خوردن، اغلب از سرکوب فکر به عنوان نوعی اجتناب تجربهای استفاده میکنند و هرچه بیشتر این کار را انجام دهند، علائم آنها بدتر میشود. این موضوع کمک میکند تا توضیح دهیم که چرا بسیاری از افراد مبتلا به ED با افسردگی و اضطراب نیز روبرو هستند، که هر دو به شدت با اجتناب، پیش بینی میشوند. همچنین مشخص شده است که نشخوار فکری، به صورت گفتگوی منفی با خود درباره تصویر بدن و افکار وسواسی در مورد خوردن و وزن، به طور قابل توجهی در توسعه و تداوم اختلال خوردن مشارکت دارند. ACT به خنثی کردن همه این عوامل کمک میکند.
سفارش کتاب ذهن آزاد شده
یکی از سخت ترین جنبههای درمان این است که افراد مبتلا به اختلال خوردن اغلب دچار دوگانگی (یا کاملا مخالف درمان، یا به دنبال درمان) هستند. کار با ارزشهای ACT به آنها کمک میکند ببینند که چگونه آرزوهای دیگرِ زندگیشان را در پیگیری کنترل وزن از بین بردهاند و سپس خودشان را متعهد کنند که واقعاً زندگی خود را با ارزشهایشان تنظیم کنند.
علاوه بر این، وفاداری شدید به قوانین دقیق مواد غذایی یکی از ویژگیهای اصلی رفتار اختلال خوردن است و تعداد نسبتاً زیادی از افراد مبتلا به ED با اختلال وسواس اجباری (OCD) نیز مبارزه میکنند. گسلش به آنها کمک میکند تا از قوانین پیروی نکنند.
کار با خود، میتواند به افراد مبتلا به اختلالات خوردن کمک کند تا جایی را پیدا کنند که حتی با افکاری مثل من “خیلی چاق هستم” یا “بدن من نفرت انگیز است” خوب (اوکی) باشند. یک احساس متعالی از خود، به افراد مبتلا به اختلال خوردن، بنیادی برای تمامیت میدهد.
همچنین ACT به اضطراب که یک مشکل رایج در افراد مبتلا به اختلال خوردن است، کمک میکند. روانپزشک اِمِت بیشاپ[3]، که یک برنامه درمانی مبتنی بر ACT برای اختلال خوردن ایجاد کرده است، برای من توضیح داد که درمان اختلالات خوردن تا حدی دشوار است. زیرا محدودیت غذایی باعث میشود مردم از احساسات منفی که آنها را آزار داده است، راحت شوند، و اضطراب عامل اصلی این آشفتگی است. تحقیقات نشان میدهد که تقریباً دو سوم افراد مبتلا به اختلالات خوردن دارای یک اختلال اضطرابی نیز هستند. اِمِت میگوید که آنها “به یک اوج سازگارانه اجتناب تجربهای” دست مییابند و اثر آن را با داروهای ضد اضطراب، معروف به آنکسیولیتیک[4] مقایسه میکنند. او میگوید: ACT به افراد کمک میکند “از قله خارج شوند و با اضطراب ناشی از آن کنار بیایند.” او میگوید: ” بیماران ما در انبوهی از جزئیات نگرانی، گم شدهاند.” آموزش انعطافپذیری به آنها کمک میکند تا انسجام سالمی را در ذهن خود ایجاد کنند که به جای مشغولیت، با نظارت لحظه به لحظه بر چگونگی رعایت قوانین دقیق غذایی خود، بر ارزشهایشان متمرکز شوند.
هنوز CBT استاندارد طلائی برای درمان روانشناختی اختلالات خوردن است، بنابراین شاید عاقلانهترین راه این است که مهارتهای ACT را برای حمایت از رویکردهای سنتی CBT به کار ببرید. اخیراً یک مطالعه، این کار را با یک برنامه اینترنتی انجام داد که CBT را با ACT ترکیب کرد. عناصر CBT بر دستیابی به تغییرات اولیه و تثبیت الگوی تغذیه سالم، مشاهده ارزیابی بیش از حد شکل و وزن بدن و کار بر روی موارد اصلی مانند مشکلات بین فردی یا کمال گرایی متمرکز شدهاند. در ACT، کار روی ارزشها برای ایجاد انگیزه در تغییر اضافه شد و کار روی پذیرش و توجه آگاهی (ذهن آگاهی) برای کمک به رها کردن کمال گرایی و تفکر سفت و سخت مورد استفاده قرار گرفت. این مطالعه نشان داد که استفاده از این وب سایت برای نزدیک به ۴۰ درصد افراد کمک کننده بوده است، در حالیکه برای افرادی که به این وب سایت دسترسی نداشتند، تنها ۷ درصد کمک کننده بوده است.
سفارش کتاب ذهن آزاد شده
قدرت افزودن آموزش ACT به برنامهای برای درمان اختلالات خوردن نیز، به صورت تجربی در مطالعهای در مرکز رنفرو[5] در سال ۲۰۱۳ ارزیابی شد. به یک گروه از مبتلایان به اختلالات خوردن، درمان استاندارد این مرکز داده شد که شامل روشهای معمول مانند وزن کردن منظم، قرار گرفتن در معرض غذاهای ترسناک و عادی سازی عادات غذایی بود. به گروه دیگر، درمان استاندارد و همچنین انتخاب حضور در هشت جلسه آموزش گروهی شبانه داده شد که هر یک از آنها آموزش تعدادی از مهارتهای ACT را در اختیار داشتند. هر کسی که حداقل سه بار در این دوره حضور داشته باشد، به عنوان یک دوره آموزشی شمرده میشود، بنابراین تعامل با این روشها گاهی محدود بود. با این حال، این مطالعه نشان داد کسانی که برخی از آموزشهای ACT را دیدهاند، بطور قابل توجهی نگرانی کمتری در مورد وزن خود و مصرف بیشتر غذا- تقریباً دو برابر- نسبت به گروه غیر ACT نشان دادند. با پیگیری شش ماهه، تعداد کمتری از افراد گروه ACT مجدداً در بیمارستان بستری شده بودند.
موفقیتهایی از این دست باعث شده است که تعدادی از برنامههای درمانی اختلال خوردن در سراسر ایالات متحده از ACT به عنوان یک رویکرد اصلی استفاده کنند. برنامه اِمِت بیشاپ یک نمونه است. وی مرکز بازیابی (اختلال) خوردن را تأسیس کرد که در چندین ایالت شعبه دارد. یکی از چیزهایی که در مورد برنامه اِمِت دوست دارم، این است که او با دقت، اطلاعاتی را از تمام بیمارانی که معالجه میکند جمع آوری میکند و آنها را به صورت دورهای منتشر میکند. این به همان اندازه که نادر است، افتخار آمیز است. او اخیراً نتایجی را از ششصد بیمار خود منتشر کرد و دریافت که حدود ۶۰ درصد آنها به میزان قابلتوجهی توسط برنامه درمانی مبتنی بر ACT کمک شده بودند، و این تغییرات در انعطافپذیری روانشناختی این پیشرفت را به شدت پیشبینی میکند.
معیار انعطافپذیری روانشناختی مربوط به غذا خوردن که اِمِت استفاده میکند، فرم اصلاح شده ای است که سالها پیش من با دانشجوی سابقم، جیسون لیلیس[6]، منتشر کردم که از مردم میخواهد عباراتی مانند موارد زیر را رتبه بندی کنند:
- برای اینکه بتوانم زندگی دلخواه خود را داشته باشم، باید احساس بهتری از شکل ظاهری خود داشته باشم.
- دیگران پذیرش خودم را برایم سخت میکنند.
- اگر احساس کنم جذاب نیستم، تلاش برای صمیمی بودن فایدهای ندارد.
- اگر وزن اضافه کنم، این بدان معناست که شکست خوردهام.
- ولع به غذا خوردن، مرا کنترل میکند.
- برای بهتر غذا خوردن، باید از ولع به خوردن خلاص شوم.
- اگر چیز بدی بخورم، کل روز را هدر میدهد.
- باید از بدنم خجالت بکشم.
- من باید از موقعیتهای اجتماعیای که ممکن است مردم درباره من قضاوت کنند، اجتناب کنم.
هنگامی که از اِمِت خواستم دانشی را که از کار خود با هزاران نفر از افراد مبتلا به اختلال خوردن آموخته است جمع بندی کند، خط فکری او عمیقا با من طنین انداز شد: “در جزئیات اضطراب آور لحظه غرق نشوید، اما ارزشهای کلان زندگی خود را شناسایی کنید و آنها را به روشی باز، کنجکاوانه و انعطاف پذیر دنبال کنید.” هر یک از ما میتواند از این توصیه بهره مند شود، و اگر شما یا یکی از عزیزان تان اختلال خوردن دارید، امیدوارم که این راه بهبودی باشد.
[1] . Eating Disorders
[2]. افراطی غذا خوردن از روی هیجان
[3]. Emmett Bishop
[4]. anxiolytics
[5]. Renfrew
[6]. Jason Lillis