کنترل رفتار به هنگام بروز احساس خشم

“هرکس که تا به حال احساس خشم را تجربه نکرده است، دست خود را بلند کند”. این سوالی است که در خیلی از کارگاه‌های آموزشی‌ام، می‌پرسم. تقریبا تا به امروز هیچ کس را نیافته‌ام که دست خود را بلند کند. آیا به ‌این معنی است که اطرافیان من انسان‌های عجیبی هستند که احساس خشم را تجربه می‌کنند؟

برشی از کتاب مهارت های زندگی بر اساس پذیرش و تعهد درمانی متمرکز بر شفقت

نویسنده: دکتر پیمان دوستی

            خشم یکی از هیجان‌های طبیعی ارگانیسم است. با اینکه خشم احساسی طبیعی و لازم است، اما نحوه رفتار ما اگر به هنگام بروز خشم ناکارآمد باشد، می‌تواند موجب پدید آمدن مشکلاتی شود. متاسفانه باید بگویم تنها راهی که برای جلوگیری از ایجاد احساس خشم می‌شناسم این است که قسمتی از مغزتان را ببرید و دور بیاندازید. این جمله به‌این معنی است که احساس خشم کاملا طبیعی است.

سفارش این کتاب

برای انجام تمرین‌هایی که اینجا گفته می شود، نباید منتظر یک موقعیت چالشی باشید و باید سعی کنید هر زمان که فرصتی به دست می‌آورید، آنها را انجام دهید. این کار شما دقیقا مانند رفتار بازیکنان فوتبال است که قبل از شروع مسابقه تمرین‌های خود را انجام می‌دهند و در روز مسابقه آموخته‌های خود را به کار می‌بندند. شما نیز باید اکنون مهارت‌هایی را کسب کنید، آنها را تمرین کنید تا در موقعیت‌های چالشی بتوانید از آنها استفاده کنید.

صحبت از فوتبال به میان آمد، یاد برنامه قدیمی “فوتبالیست‌ها” افتادم. از نظر من این برنامه یک شاهکار واقعی بود. همه جا حرف از “سوباسا” و “کاکرو” بود. مخاطبان این برنامه آنچنان غرق در آن می‌شدند که با اینکه می‌دانستند این فقط یک انیمیشن کامپیوتری است، اما با خوشحالی شخصیت‌های محبوبشان، خوشحال و با ناراحتی آنها، ناراحت می‌شدند. اگر شما هم در خصوص یک برنامه تلویزیونی چنین تجربه‌ای داشته‌اید، به‌این معنی است که تا حدی درگیر آن بوده‌اید، به آن چسبیده‌اید و شاید آنقدر غرق تماشا باشید که به سختی از رویدادهای اطرافتان آگاه شوید.

البته احتمالا تجربه ‌این موضوع را هم داشته‌اید که ناراحتی یا خوشحالی شخصیت‌های فیلم، تاثیری بر شما نداشته و فقط از دور به تماشای فیلم پرداخته‌اید. انگار که در این حالت به فیلم نچسبیده‌اید، اما از اتفاق‌های آن آگاه هستید و در عین حال متوجه اتفاق‌های اطرافتان هم می‌شوید.

افکار و احساس‌های ما هم تفاوت زیادی با این فیلم‌ها ندارند. گاهی آنچنان غرق آنها می‌شویم که به سختی از رفتار خودمان آگاه هستیم.

برای لحظه‌ای به فکرهایی که دارید توجه کنید. حتی اگر در حال حاضر فکر می‌کنید که فکر خاصی ندارید، به آن هم توجه کنید. آنها چه احساس‌هایی در شما به وجود می‌آورند؟ فکرهایتان را در دفترچه‌تان یادداشت کنید. آنها را خلاصه کنید. برای مثال اگر در حال حاضر به‌این فکر می‌کنید که “از دست خواهرتان بخاطر رفتار شب قبلش عصبانی هستید”، آن را به صورت خلاصه بدین شکل یادداشت کنید که “از دست خواهرم عصبانی هستم”. حال می‌خواهیم با سه قدم کمی عقب‌تر بیایستید و این فکر را کمی از دور تر تماشا کنید، پس فکرتان را به صورت زیر یادداشت کنید:

  1. فکری دارم که می‌گوید، “از دست خواهرم عصبانی هستم”.
  2. من متوجه هستم که، فکری دارم که می‌گوید، “از دست خواهرم عصبانی هستم”.
  3. داشتم فکر می‌کردم که، من متوجه هستم که، فکری دارم که می‌گوید، “از دست خواهرم عصبانی هستم”.

بسیار خب، تبریک می‌گویم، اولین مرحله را پشت سر گذاشتید. هدف از این تمرین این است که بتوانید از زاویه‌ای عقب‌تر متوجه حضور افکارتان باشید، درست مثل زمانی که در حالت نچسبیدن و غرق نشدن به فیلمی نگاه می‌کنید. پس یادآور می‌شوم که این تمرین را هرچه بیشتر انجام دهید، تاثیر بیشتری خواهد داشت.