صفحه اصلی

نقش سیستم عصبی روده در عملکرد روده

سیستم عصبی روده (ENS)، یا “مغز کوچک” در روده، به اعصاب دیواره روده اشاره دارد که نحوه واکنش روده به غذا را کنترل می کند و هضم، جذب مواد مغذی و دفع مواد زائد را تنظیم می کند.

منبع: https://www.psychologytoday.com

ترجمه: نرگس حسینی نیا

هنگامی که سیستم گوارش به درستی کار نمی کند، ممکن است علائمی مانند اسهال، یبوست، استفراغ و درد شکم رخ دهد. این پاسخ ها همگی شامل اعمال سیستم عصبی روده ای می شوند.

در دستگاه گوارش (GI)، زنجیره‌ای از اعصاب به نام مدارهای عصبی در دیواره روده قرار دارند. آنها ویژگی های مختلف عملکرد دستگاه گوارش مانند تحرک و ترشح را تنظیم می کنند. در حالی که این مدارهای عصبی می توانند توسط مغز کنترل شوند، می توانند به طور مستقل نیز عمل کنند. سیستم عصبی روده دارای ویژگی های خاص بسیاری است که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

حساسیت: سیستم عصبی روده ENS می تواند ارگانیسم های مهاجم مانند باکتری ها و ویروس ها را حس کند. این یک واکنش محافظتی مانند استفراغ یا اسهال را فعال می کند. همچنین می تواند مواد مغذی را حس کرده و هضم را فعال کند.

تحرک روده: سیستم عصبی روده اطلاعات مربوط به مواد مغذی و پاتوژن های مهاجم را پردازش می کند. این کار رفتارهای مناسب روده را فعال می کند، مانند مخلوط کردن محتویات در اطراف، برای هضم یا حرکت دادن آنها در امتداد روده برای دفع.

ترشح: سیستم عصبی روده همچنین می تواند فعالیت ماهیچه ها یا غدد روده را فعال یا سرکوب کند.

سلول های عصبی روده همه این اعمال را تنظیم می کنند. در بیماران مبتلا به بیماری های گوارشی همراه با التهاب، مانند بیماری کرون یا کولیت اولسراتیو، فعالیت هایی مانند حساسیت، تحرک و ترشح تغییر می کند و افراد از طیف وسیعی از علائم رنج می برند.

اکتشافات اخیر نشان داده اند که التهاب منجر به تغییراتی در پاسخ اعصاب می شود. که می تواند تحرک و حساسیت دستگاه گوارش را مختل کند و ممکن است در اختلالات عملکردی دستگاه گوارش نقش داشته باشد. این تغییرات در عملکرد دستگاه گوارش می تواند طولانی مدت باشد و حتی پس از رفع التهاب نیز ادامه یابد.

نقش روانشناس در درمان مشکلات مزمن گوارشی

همانطور که گفته شد مدارهای عصبی موجود در دیواره روده را می توان توسط مغز کنترل کرد. محور روده و مغز (GBA) یک سیستم ارتباطی بین دستگاه گوارش و مغز است. این مسیر دو جهته است، یعنی مغز با روده ارتباط برقرار می کند و روده نیز اطلاعات را به مغز مخابره می کند. استرس – رویدادهای استرس زا و همچنین استرس طولانی مدت یا مکرر می توانند منجر به اختلال در تنظیم محور روده-مغز شوند.

بنابراین یکی از فرایندهای روان درمانی که توسط روانشناس سلامت در کار با افراد دارای مشکلات مزمن گوارشی مانند سندرم روده تحریک پذیر انجام می شود، کمک به آنها برای بازیابی اختلال ایجاد شده در محور روده- مغز است تا عملکرد این محور اصلاح شود.

شفقت چیست؟ مشخصه ها و کیفیت ها

ایجاد شفقت می‌تواند روشی برای متعادل کردن هیجان‌های ما به شیوه‌ای مفید باشد که احساس بهزیستی ما را افزایش می‌دهد. بنابراین باید به این فکر کنیم که شفقت چیست، زیرا این همان چیزی است که به ما کمک می‌کند تا سیستم‌های خود را به تعادل برسانیم و سیستم تسکین دهنده‌ای که به آن اشاره شد را تحریک کنیم. اکنون، شفقت را می‌توان از جهات مختلفی تعریف کرد.

منبع: دکتر پل گیلبرت

مترجم: دکتر پیمان دوستی

به عنوان مثال، دالای لاما که رئیس بودیسم تبت است، آن را “حساسیت به رنج خود و دیگران، با آرزو و تعهد عمیق برای تسکین رنج”، تعریف می‌کند. یکی از راه‌هایی که می‌توانیم در مورد شفقت فکر کنیم (و روش‌های مختلفی وجود دارد) این است که ببینیم این جنبه‌ها، از جنبه‌های مختلف ذهن ما ساخته شده‌اند. من بین مشخصه‌ها و مهارت‌ها تمایز قائل هستم.

مشخصه‌ها و کیفیت های شفقت

اولین مشخصه و کیفیت شفقت‌ورزی شامل تصمیم گیری جهت تلاش برای شفقت‌ورز بودن است. به عبارت دیگر، ما انگیزه داریم (می‌خواهیم) تا شفقت‌ورزتر شویم و این موضوع را مطلوب می‌دانیم. می‌توانیم تشخیص دهیم که خودِشفقت‌ورز، یک خودِ شفابخش و تلاشی برای توسعه است.

دوم، سعی کنیم ذهن خود را آموزش دهیم تا نسبت به احساس‌ها و افکارمان حساس شود. همچنین باید به نیازهای خود نیز، حساس شویم. اگر ما کاملا نسبت به درد، ناراحتی، خواسته‌ها و نیازهای خود غیر حساس باشیم، خود-شفقت‌ورزی مشکل می‌شود. بنابراین یاد می‌گیریم وقتی افکار و احساس‌ها پدید می‌آیند، به آنها توجه کنیم. با این حال، حساسیت به این معنی نیست که ما فقط به مسائل واکنش نشان دهیم. برای مثال، اگر انتقاد ما را ناراحت می‌کند، ممکن است بگوییم نسبت به انتقاد حساس هستیم، اما واقعا منظور ما این است که در مقابل واکنشی خاص آسیب پذیر هستیم. حساس بودن به معنای “گشودگی و توانایی توجه و رسیدگی به شیوه‌هایی خاص” است.

سوم، شفقت ما را ملزم می‌کند که از لحاظ هیجانی نسبت به رنج خودمان و دیگران گشوده باشیم. این بدان معنی است که از لحاظ هیجانی آن را لمس کرده‌ایم و با رنج او همدردی[۱] می‌کنیم. همدردی یک واکنش هیجانی به هیجان‌ها و حالات خودمان و دیگران است- اگر ببینیم کسی در مشقت و سختی است، برای‌مان ناخوشایند است. همچنین همدردی می‌تواند جابجا شود و از شکوفایی و بهزیستی دیگران، لذت ببریم.

چهارم، اگر بتوانیم با احساس‌ها مدارا کنیم، می‌توانیم در مقابل آنها گشوده باشیم. ما احساس‌های گوناگونی داریم؛ گاه غمگین، عصبانی، مضطرب و گاهی شاد هستیم. هرچند، گاهی اوقات ما به احساس‌های خود انتقاد می‌کنیم، یا سعی می‌کنیم از آنها فرار کنیم، پنهان شویم یا سرکوب‌شان نمائیم، اما وقتی شفقت‌ورز می‌شویم می‌توانیم یاد بگیریم که با احساس‌هایمان گشوده و مهربان باشیم، با آنها مدارا کنیم و پذیرایشان باشیم. بنابراین یک جنبه اصلی شفقت، یادگیری چگونگی مدارا و کنار آمدن با آنها، آشنا شدن، و کمتر ترسیدن از احساس‌هایمان است. البته این بدان معنی نیست که نمی‌خواهیم احساس‌های خود را نسبت به چیزها، برای افراد دیگر یا حتی خودمان تغییر دهیم. در واقع، ممکن است بتوانیم به خوبی این کار را انجام دهیم، اما بعید است که بتوانیم این کار را از طریق انتقاد، فرار یا سرکوب احساس‌ها انجام دهیم؛ بلکه باید با آنها گشوده و مهربانانه روبرو شویم. همچنین می‌فهمیم وقتی با احساس‌های خود روبرو می‌شویم، می‌توانیم بازتاب بیشتری داشته باشیم- و این به ما کمک می‌کند تا رشد کنیم و همدلی[۲] نشان دهیم.

جنبه پنجم، همدلی نامیده می‌شود و این موضوع درباره نحوه فهمیدن و فکر کردن در مورد احساس‌ها و افکارمان است. ما صریح، کنجکاو، و ماجراجو می‌شویم و می‌خواهیم بدانیم چرا آنچه احساس می‌کنیم را احساس می‌کنیم یا چرا به آنچه فکر می‌کنیم، فکر می‌کنیم تا همه چیز برای‌مان معنا پیدا کند. وقتی با دیگران همدلی می‌کنیم، سعی داریم از نگاه آنها درباره مسائل فکر کنیم؛ سعی می‌کنیم درک کنیم آنها ممکن است فکر و احساسی متفاوت با ما داشته باشند. برای نشان دادن همدلی، باید کارهایی را انجام دهیم. برای مثال، اگر کسی به شما آسیبی برساند، اما بدانید که تحت استرس زیادی قرار داشته است، ممکن است او را ببخشید: در این حالت شما همدلی نشان داده‌اید.

مشخصه مهم ششم، محکوم و قضاوت نکردن است. برای مثال، یک ذهن پریشان ممکن است مملو از افکار محکوم کننده و انتقادگر از خودمان یا دیگران باشد. توسعه این موضوع با مهربانی و توجه‌آگاه بودن مرتبط است؛ ما از نقطه نظر یک مشاهده‌گر می‌توانیم از افکار و احساس‌هایمان آگاه‌تر شویم. ما سعی نمی‌کنیم آنها (افکار و احساس‌هایمان) را قضاوت کنیم، سرکوب کنیم، از ذهن‌مان بیرون کنیم، یا از آنها اجتناب کنیم. در عوض یاد می‌گیریم به آنها توجه کنیم اما بر اساس احساس‌هایمان رفتار نکنیم.

به یاد داشته باشید که این توانایی‌ها می‌توانند در مراحلی کوچک و مرحله به مرحله توسعه پیدا کنند. همه اینها با احساس ملایمت و تمایل واقعی برای رهایی از رنج و افزایش رشد و شکوفاییِ ما پیوند خورده‌اند.


[۱]. Sympathy

[۲]. Empathy

حافظه‌ی بدن و یادگیری هیجانی

مغز و بدن ما تنظیم شده‌اند تا هیجان ها و خاطرات هیجانی (عاطفی) را یاد بگیریم و بیاموزیم که چطور به چیزها به صورت هیجانی پاسخ دهیم.

شیوه یادگیری واکنش سریع و هیجانی بدن‌مان به چیزها پیچیده است اما این یادگیری هیجانی تقصیر ما نیست. این موضوع همان چیزی است که به آن حافظه بدن می گوییم، زیرا به صورت خودکار اتفاق می افتد و ما به رویدادهای مختلف گاهی بدون اینکه فرصتی برای فکر کردن داشته باشیم، بر اساس آنچه در گذشته تجربه کرده ایم با یک واکنش عاطفی/ هیجانی به شکل خودکار پاسخ دهیم. بنابراین احساس اضطراب و خشم نیز می‌توانند قبل از اینکه شانسی درباره فکر کردن به آن داشته باشیم، اتفاق بیافتند.

منبع: دکتر پل گیلبرت (۲۰۱۰)

مترجم: دکتر پیمان دوستی

کودکی را تصور کنید که والدینش غالبا خشمگین هستند و یکدیگر را احمق صدا می‌کنند. کودک والدین را به عنوان تهدید و خطری تجربه می‌کند که باعث برانگیخته شدن هیجان‌های وحشتزدگی/ ترس در او می‌شوند و این هیجان‌ها با کلماتی مثل احمق که والدین استفاده می‌کنند، تداعی می‌شود.

توجه داشته باشید که کودک نمی‌تواند دور شود یا فرار کند، بنابراین در این لحظه ممکن است احساس کند به دام افتاده است و هیچ کس او را نجات نمی‌دهد. هیجان کلیدی دیگر که از احساس “بدون ناجی” بودن ناشی می‌شود، احساس تنهایی است. ترس، احساس گرفتاری و تنهایی، همه تجربیات هیجانی‌ای هستند که در مغز کودک برنامه ریزی شده‌اند. اگر این اتفاق به طور مکرر بیافتد، این برنامه ریزی ثابت‌تر می‌شود. بنابراین فکر می‌کنید بعدها در زندگی‌این کودک، زمانی که اکنون تبدیل به یک بزرگسال شده است چه اتفاقی می‌افتد، انتقاد گر؟ ممکن است آنها این هیجان‌های دشوار را تجربه کنند- حس‌هایی از شرم، گرفتار شدن، تنهایی و بدون ناجی ماندن.

این احساس‌ها ممکن است زیاد و پیچیده باشند. آنها شبیه حافظه‌های بدن با احساس‌هایی هستند که از درون فرد برانگیخته می‌شوند، زیرا آنها تجربیات اصلی فرد می‌باشند. ممکن است برای مقابله با این احساس‌های پیچیده، فرد به شیوه‌ای خشمگین واکنش نشان دهد، خود را عقب بکشد یا حتی به خود آسیب برساند، اما می‌توانیم ببینیم که این تقصیر او نیست. محزون کننده و غم انگیز است، اما تقصیر او نیست. هیجان‌های ما می‌توانند در هر لحظه‌ای به سمت ما هجوم بیاورند، زیرا چیزهایی در گذشته وجود دارد.

زمینه‌های زیادی می‌تواند در زندگی ما وجود داشته باشد که در آن ما به دلیل شیوه‌ای که مردم با ما رفتار کرده‌اند یا واکنش نشان داده اند، یاد گرفته‌ایم سراسیمه، شرمنده یا بی‌اعتماد شویم.

توجه داشته باشید که ما همچنین می‌توانیم یاد بگیریم که با خودمان نامهربان رفتار کنیم. کودکی که اغلب به دلیل اشتباهاتش احمق خوانده می‌شود، ممکن است با گذشت زمان در صورت مرتکب شدن به اشتباه همین واکنش را نسبت به خود داشته باشد. یعنی احساس کنند که احمق است و به خودش احمق بگوید. این هم نوعی از یادگیری هیجانی است. حتی ممکن است او در ذهن خود “بداند” که احمق نیست، اما هنوز هم به دلیل حافظه هیجانی، آن را احساس می‌کند. کودکان به این شکل به دنیا نمی‌آیند؛ مغز آنها فقط در حال تکرار احساس‌هایی از حافظه و اتخاذ نگرش دیگران است.

چرا وقتی تشخیص برای شما، سندرم روده تحریک پذیر (IBS) است، توصیه می شود به روانشناس مراجعه کنید؟

بسیاری از افراد زمانی که پزشک به آنها توصیه می کند که به روانشناس مراجعه کنند، دچار پریشانی و اضطراب می شوند. این واکنش اغلب از این باور ناشی می‌شود که ارجاع به یک روانشناس، فرضیاتی را در مورد علائم «همه در سر شما» یا نتیجه «بیماری روانی» به همراه دارد.

منبع: MED.UNC.EDU

ترجمه: نرگس حسینی نیا

اینها دو تا از بزرگترین تصورات غلط در مورد عملکرد روانشناسی در یک محیط پزشکی هستند و اغلب می توانند مانع از دستیابی بیماران به کاهش معنی دار علائم شوند. در این مبحث، امیدوارم برخی از این تصورات نادرست، در مورد روانشناسی را در یک محیط پزشکی برطرف کنیم، و با انجام این کار، چند مورد از مزایایی را که ممکن است بتوانید در کار با یک روانشناس برای رسیدگی به علائم سندرم روده تحریک پذیر  خود به دست آورید، بیان کنم.

  • اول از همه اینکه، مشکلات جسمی شما واقعی است!
  • اگر پزشک به شما توصیه می کند که با یک روانشناس ملاقات کنید، به این معنی نیست که علائم “همه در سر شما هستند” یا نتیجه یک  “بیماری روانی” هستند.
  • تجربه شما از سندرم روده تحریک پذیر  احتمالاً برای شما ناتوان کننده خواهد بود و می تواند تأثیرات گسترده ای بر روی خودتان، عزیزان شما و فعالیت هایی که می خواهید در آن شرکت کنید داشته باشد.
  • اگر احساس بیماری می کنید و علائم زیادی از سندرم روده تحریک پذیر  دارید، ممکن است سطح استرس و ناراحتی بیشتری را نیز تجربه کنید. این استرس و ناراحتی به چرخه ای از بدتر شدن علائم کمک می کند که می تواند به سندرم روده تحریک پذیر  شدیدتر تبدیل شود.
  • روانشناسان و پزشکان با شما همکاری می کنند تا این چرخه را قطع کنید و به شما کمک کنند تا تعداد و شدت علائم خود را کاهش دهید. روانشناس بر افکار، احساسات و رفتارهایی تمرکز می‌کند که مانع مقابله مؤثر با علائم زیست‌پزشکی می‌شوند و همچنین بر آموزش شما و اطرافیان تمرکز دارد. یکی از سوالاتی که ممکن است هنگام ورود به دفتر روانشناس از شما پرسیده می شود؛ این است که “چه اقداماتی برای مراقبت از خود انجام می دهید؟” افزایش تعداد رفتارهای خودمراقبتی خوبی که در حال اجرای آنها هستید، اغلب جای خوبی برای شروع درمان علائم شما است.

گاهی اوقات بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر با بار سنگین استرس ها و شرایط زندگی گذشته دست و پنجه نرم می کنند. در حالی که صحبت کردن در مورد این رویدادها گاهی اوقات می تواند مفید باشد. نیازی نیست که تمرکز، درمان باشد تا پیشرفت را مشاهده کنید. اغلب، یادگیری داشتن خوابِ خوب، بهداشت، کاهش استرس، و سایر راهبردهای مقابله ای برای مواجهه با موقعیت ها می تواند کمک زیادی به شما کند که به جای اینکه احساس کنید سندرم روده تحریک پذیر  شما را کنترل می کند، شما بیشتر بر علائم خود کنترل دارید. افزایش کنترل بر علائم، یکی دیگر از گام‌های بهبود سندرم روده تحریک پذیر  است. اغلب، افراد ناراحتی مربوط به مشکلات و مشکلات ناشی از علائم سندرم روده تحریک پذیر  را بیشتر تجربه می کنند تا خود علائم سندرم روده تحریک پذیر . به عنوان مثال، گاهی اوقات بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر  به دلیل ترس از بی اختیاری، هنگام خروج از خانه یا هر محیط “معروف” مضطرب می شوند. با گذشت زمان، این ترس افزایش می‌یابد و مکان‌ها و فعالیت‌های کمتری «امن» تلقی می‌شوند که منجر به کناره‌گیری از فعالیت‌هایی می‌شود که قبلاً از آنها لذت می‌بردید. این ترس یا “اضطراب پیش بینی” بخشی از یک چرخه معیوب است که در واقع می تواند علائم شما را بدتر کند یا حتی به یک دوره بی اختیاری کمک کند. از طریق مهارت آموزی و تمرین‌های رفتاری توسعه‌یافته، روان‌شناس می‌تواند به شما کمک کند این ترس‌ها را کاهش دهید و دوباره در فعالیت‌هایی که می‌خواستید شرکت کنید، در نتیجه به شما کمک می‌کند چرخه معیوب علائم خود را بشکنید.

روانشناسان همچنین برای بررسی رفتارها، افکار و احساساتی که مانع از مقابله موثر با علائم سندرم روده تحریک پذیر  شما می شوند، با شما همکاری می کنند. درست مانند پزشکان، هدف نهایی ما به عنوان روانشناس این است که خودمان را غیرضروری کنیم. ما این کار را با کمک به شما در توسعه مهارت‌های خود انجام می‌دهیم که به شما امکان می‌دهد موقعیت‌های چالش‌برانگیز را به طور مؤثرتری توسط خودتان مدیریت کنید. اگر با یک تشخیص پزشکی زندگی می کنید، به احتمال زیاد در حال حاضر “توصیه های” زیادی از اطرافیان خود دریافت کرده اید. به احتمال زیاد، یک روانشناس به شما “نصیحت” نمی کند. در عوض، او با شما همکاری خواهد کرد تا برنامه خود را برای رسیدگی به علائمی که شما را آزار می دهد، ایجاد کنید. برنامه ها و دستورالعمل های درمانی با هدف کلیِ کمک به بهبود تصویر علائم خود به صورت مشترک ایجاد می شوند.

پس روانشناسی چگونه کار می کند؟

هیچ جادویی وجود ندارد. سندرم روده تحریک پذیر  یک تشخیص است که شامل حساس شدن انتهای عصبی در دستگاه گوارش است. این حساسیت می تواند از منابع مختلف (عفونت، التهاب، استرس قابل توجه یا فعال شدن مزمن سیستم عصبی خودمختار) رخ دهد. این حساسیت باعث افزایش حجم علائم شما می شود. یکی از راه‌هایی که روان‌شناسان می‌توانند با شما کار کنند این است که به شما راه‌هایی را برای کاهش سرعت واکنش سیستم عصبی خودمختار، با استفاده از ابزارهای آرام‌سازی پیشرونده عضلانی، تصویرسازی هدایت شده، تمرکز متمرکز یا حتی بیوفیدبک آموزش دهند.

اساساً، یادگیری و تمرین این رفتارها، بر کاهش حجم علائم شما تأثیر می گذارد و می تواند تعداد روزافزونی از روزهای کم علائم را برای شما رقم بزند. سندرم روده تحریک پذیر  یک بیماری مزمن است. هیچ قرص جادویی وجود ندارد که علائم شما را از بین ببرد یا ساعت را به زمان «قبل از شروع همه چیز» برگرداند. به همین دلیل، تمرکز نهایی درمان با روانشناس، به حداقل رساندن ضعف و ناراحتی ای است که در نتیجه‌ی علائم خود، احساس می کنید.

این نکته مهم است که؛ فقط به این دلیل که یک روند بیماری، مزمن یا طولانی مدت است به این معنی نیست که شما باید از آن رنج ببرید. کار با روانشناس یکی از راه های دسترسی به طیف وسیعی از ابزارهای جدید برای زندگی با سندرم روده تحریک پذیر  است.

کار با یک روانشناس تنها بخشی از این رویکرد درمانی است و نشان داده شده است که مکملِ موثری برای درمان زیست پزشکی است. با استفاده از ترکیبی از ابزارها و طرح های مورد بحث در این مبحث، بیماران می توانند کاهش قابل توجهی در علائم خود مشاهده کنند.

طرحواره‌های ناسازگار اولیه

žطرحواره به معنی درک و دریافت نقاط اشتراک عناصر یک مجموعه، بین موقعیت فعلی و موقعیتی که در گذشته تجربه شده است، تعریف می‌شود. žدر یک موقعیت خاص، طرحواره‌ای از ما که مربوط به آن موقعیت است فعال می‌شود و با استفاده از آن، موقعیت را درک و تفسیر می کنیم. 

منبع: یانگ و همکاران (۲۰۰۳)

گردآوری و خلاصه: دکتر پیمان دوستی

به زبانی ساده، طرحواره‌ها به معنی طبقه بندی و سازمان دهی اطلاعات پیرامون یک موضوع خاص هستند که در شرایطی که موقعیت مناسب رخ داد، طرحواره مربوط به آن موقعیت فعال شود. žبرخی طرحواره‌ها در اوایل زندگی شکل می‌گیرند که به آنها طرحواره‌های اولیه گفته می‌شود.

žطرحواره‌های اولیه‌ای که در نتیجه تجارب ناگوار کودکی پیرامون رویدادهای آسیب‌زای زندگی ما به شکل ناسازگار شکل می‌گیرند و ممکن است هسته اصلی مشکلات روان شناختی ما باشند، طرحواره‌های ناسازگار اولیه نامیده می‌شوند (یانگ، ۱۹۹۰، ۱۹۹۹).

طرحواره‌های ناسازگار اولیه، باورهای بنیادین و روایت‌هایی هستند که ما درباره خودمان و رابطه‌هایمان ساخته‌ایم. این باورها و روایت‌ها، ادراک و تجربه‌هایمان با دیگران را تحریف می‌کند و می‌تواند پیشگویی‌های خودکامبخشی در رابطه را ایجاد کنند. در واقع، طرحواره‌ها مانند عینکی هستند که ما به چشم می‌زنیم و نحوه دریافت اطلاعات و چطور معنا دادن به آن اطلاعات را به گونه‌ای که باورها و روایت‌های ما تایید شوند، تحریف می‌کنیم. آنها، پیام‌های تکرار شونده‌ای هستند که موجب می‌شود به روشی انعطاف ناپذیر، خودمان و روابط‌مان را درک کنیم.

هر طرحواره برای فعال شدن، نیاز به یک موقعیت فعال ساز دارد. مانند دیر جواب پیام دادن یک دوست که ممکن است فرد آن را نشانه‌ای برای طرد شدن یا نادیده گرفته شدن در نظر بگیرد. هرچه طرحواره‌ای شدیدتر باشد، موقعیت‌های بیشتری می‌توانند آن را فعال کنند.

žطرحواره‌های ناسازگار اولیه، برای بقای خودشان می‌جنگند. در واقع ماهیت ناکارآمد طرحواره‌های ناسازگار وقتی ظاهر می‌شوند که فرد در تعاملات روزمره‌اش با دیگران، به شکل ناخودآگاه به گونه‌ای عمل می‌کند که طرحواره‌های او تایید شوند. در واقع، طرحواره‌های ناسازگار اولیه به مانند یک تله،‌ تکرار شونده هستند.

طرحواره‌های ناسازگار اولیه (تله‌ها) مانند پیشگویی هایی خود تایید کننده هستند که ابتدا به شکل ضمنی (گاهی ما از آنها آگاه نیستیم) یک پیشگویی انجام می‌دهند و سپس رفتار ما را به شکل ناخودآگاه به شیوه‌ای سوق می‌دهند که پیشگویی تعبیر شود.

نیازهای هیجانی (عاطفی) به اندازه کافی خوب ارضا نشده

žطرحواره های ناسازگار اولیه، عمدتا به دلیل ارضا نشدن (یا در مواردی بیش از حد ارضا شدن) یکی از ۵ نیاز هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود می آیند.

این پنج نیاز شامل:

–۱) نیاز به دلبستگی ایمن (امنیت، ثبات، محبت، پذیرش)

–۲) نیاز به خودگردانی/ استقلال، کفایت و هویت

–۳) نیاز به آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم

–۴) نیاز به خودانگیختگی و تفریح

–۵) نیاز به محدودیت‌های واقع بینانه و خویشتن داری

بر اساس پنج نیاز هیجانی اساسی مطرح شده، ۵ حوزه تشکیل می‌شود که در مجموع این ۵ حوزه شامل ۱۸ طرحواره می‌باشند. این حوزه‌ها و نیازهای آنها در ادامه توضیح داده شده‌اند.

سبک های مقابله ای

سبک های مقابله ای ساز و کارهایی محافظتی هستند که در دوره‌ای از زندگی‌مان (برای مثال وقتی کودک بوده‌ایم)، برای در امان ماندن از پیامدهای منفی به نوعی برای ما کاربرد داشته‌اند. در واقع، سبک های مقابله ای ممکن است در دوره ای از زندگی انطباقی و یکی از ساز و کارهای بقای سالم باشند، اما این سبک ها زمانی که حتی با تغییر شرایط زندگی و ایجاد فرصت های بهتر همچنان مورد استفاده قرار می گیرند، می توانند حالت ناسازگارانه پیدا کنند و منجر به تداوم طرحواره شوند.

سبک‌های مقابله‌ای به سه شکل الف) تسلیم، ب) اجتناب، و ج) جبران افراطی است. افراد در موقعیت های مختلف زندگی، از سبک های مقابله ای متفاوتی در برابر طرحواره های یکسان استفاده می کنند.

طرحواره ها در طول زمان ثابت هستند، اما سبک های مقابله ای در زمان و مکان تغییر می کند. برای مثال، فردی ممکن است طرحواره نقص داشته باشد، در یک موقعیت به دنبال دوست و همسر عیب جو باشد (تسلیم)، در یک موقعیت از نزدیک شدن به دیگران اجتناب کند (اجتناب)، در یک موقعیت نگرشی انتقادی و برتری طلبانه نسبت به دیگران داشته باشد (جبران افراطی).

الف) تسلیم طرحواره شدن

در این شرایط فرد به درست بودن طرحواره تن می دهد و هیچ وقت سعی نمی کند با طرحواره بجنگد یا از آن اجتناب کند، بلکه می پذیرد طرحواره درست است. فرد با اینکه درد طرحواره را احساس می کند، ولی به گونه ای عمل می‌کند که صحت طرحواره را تایید کند.

ب) اجتناب از طرحواره (محافظ بی تفاوت)

افرادی با سبک مقابله ای اجتناب می کوشند زندگی خود را طوری تنظیم کنند که طرحواره هیچگاه فعال نشود. چنین فردی از فکر کردن راجع به طرحواره اجتناب می کند و افکار و تصاویر برانگیزاننده طرحواره را بلوکه می کند و در صورت بروز چنین افکار یا تصاویر ذهنی ای، سعی می کند حواس خود را پرت کند.

این افراد ممکن است از موقعیت های فعال کننده طرحواره مانند چالش های شغلی، تحصیلی، روابط و … اجتناب کنند.

آنها ممکن است به طور افراطی مشروب بنوشند، دارو مصرف کنند، روابط جنسی بی بند و بارانه داشته باشند، پرخوری کنند، هیجان طلب باشند، یا معتاد به کار شوند و در رابطه با دیگران طبیعی به نظر برسند.

ج) جبران افراطی طرحواره (ضد حمله به طرحواره)

افراد با سبک مقابله ای جبران افراطی از طریق فکر، احساس، رفتار و روابط بین فردی با طرحواره خود می جنگنند و سعی دارند با دوران کودکی خود، همان زمانی که طرحواره ها شکل گرفته اند، متفاوت باشند.

اگر در دوران کودکی احساس بی ارزشی می کردند، سعی می کنند افرادی کامل و بی نقص باشند. اگر مطیع بودند، در بزرگسالی در روی همه می ایستند. اگر مورد بد رفتاری قرار می گرفتند، سعی می کنند بد رفتاری کنند. به عبارتی دیگر، سعی می کنند در برابر طرحواره دست به حمله متقابل بزنند.

این افراد در ظاهر دارای اعتماد به نفس زیادی هستند اما در باطن هر لحظه نسبت به فعال شدن طرحواره احساس تهدید می کنند.

حوزه های طرحواره ای

žحوزه‌ی بریدگی و طرد

(نیاز به دلبستگی ایمن)

این حوزه مربوط به عدم ارضای به اندازه‌ی کافی خوب نیاز به دلبستگی ایمن است که جز پنج نیاز هیجانی (عاطفی) اساسی دوران کودکی است. کودکان نیاز دارند تا نیازشان به امنیت، ثبات، پذیرش، عشق و تعلق خاطر در خانواده و توسط والدین‌شان تامین شود، هرچند در ادامه مسیر رشد، همسالان، معملان و … نیز در ارضای این نیاز نقش بازی می‌کنند. برای ارضای نیاز به دلبستگی ایمن، والدین باید سه ویژگی داشته باشند: ۱) دردسترس بودن، ۲) پاسخگو بودن به نیازهای کودک نه نیازهای خودشان، ۳) با ثبات بودن.

عدم ارضای به اندازه کافی خوب نیاز به دلبستگی ایمن، حوزه‌ی بریدگی و طرد را تشکیل می‌دهد. افرادی که طرحواره هایشان در این حوزه قرار دارد نمی توانند دلبستگی‌های ایمن و رضایت بخشی با دیگران برقرار کنند. چنین افرادی معتقدند که نیاز آنها به ثبات، امنیت، محبت، عشق و تعلق خاطر بر آورده نخواهد شد. خانواده‌های اصلی آنها معمولا ۱) بی ثبات (رها شدگی/ بی ثباتی)، ۲) بد رفتار (بی اعتمادی/ بد رفتاری)، ۳) سرد و بی عاطفه (محرومیت عاطفی)، ۴) طرد کننده (نقص و شرم) یا ۵) منزوی (انزوای اجتماعی/ بیگانگی) هستند.

افرادی که طرحواره آنها در این حوزه قرار می‌گیرند، اغلب بیشترین آسیب را می بینند. کودکی آنها تکان دهنده بوده و در بزرگسالی نیز به صورت نسنجیده از یک رابطه خود آسیب رسان به رابطه‌ای دیگر پناه می برند یا از برقراری روابط بین فردی نزدیک اجتناب می‌کنند. محور اصلی درمان این گروه، اغلب رابطه‌ی درمانی با درمانگر خود می‌باشد.

طرحواره‌های حوزه بریدگی و طرد:

žطرحواره رهاشدگی (طردشدگی)/ بی ثباتی:

افرادی که این تله را دارند، شکلی از احساس رهاشدگی و ترک شدن و همچنین بی‌اعتمادی را نسبت به حضور افراد مهم در زندگی تجربه می‌کنند. ترس از رها شدن یا از دست دادن به هر شکلی مانند بیماری، مرگ، طرد شدن، ترک شدن، اخراج شدن و … می‌تواند باشد.

ذهن فرد مبتلا به طرحواره رهاشدگی بر این پایه استوار شده که در زندگی جزو اولویت‌های اطرافیان خود نیست و مهم شناخته نمی‌شود. به همین دلیل هم امکان برقراری یک رابطه پایدار و باثبات را ندارد. در مواردی که رابطه‌ای پایدار یا با ثبات برقرار شود، فرد پیوسته احساس‌هایی از نا امنی و عدم اطمینان خاطر به دلایل مختلف را تجربه می‌کند.

در برخی موارد، هنگام فعال بودن این تله ممکن است ما کوچکترین رفتار یا رویدادهای معمول زندگی را به عنوان نشانه‌ای از طرد، بی توجهی، نادیده گرفته شدن و …. در نظر بگیریم سپس به طور ناخودآگاه خودمان به گونه‌ای رفتار کنیم که ارتباط‌مان متزلزل شود (گاهی این رفتار پیش دستی گرفتن ما از تجربه طرد است که خود رفتارمان موجب همین تجربه خواهد شد).

ممکن است بی ثباتی خود را به صورت ترس مداومی در خصوص از دست دادن (به هر شیوه‌ای) نمایان کند. بی ثباتی می‌تواند فرد را از تغییر رفتارهای ناگهانی، تا تغییر شغل، رابطه و یا عدم ثبات رفتاری در موقعیت‌های مختلف زندگی، شغلی یا تصمیم گیری سوق دهد. به یاد داشته باشید که تله‌ها پیشگویی‌هایی خودکامبخش هستند، یعنی برای تایید شدن خودشان تلاش می‌کنند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) انتخاب همسر، شریک عاطفی و دوستان از میان کسانی که در دسترس نیستند و رفتارشان قابل پیش بینی نیست.۱) دوری از روابط صیمیمانه همراه با ترس از رها شدن.۱) حفظ رابطه با همسر، دوست و افراد مهم زندگی با رفتارهایی نظیر سلطه گری یا کنترل کردن.
۲) انتخاب شریک عاطفی یا دوستی که متعهد نیست و نمی تواند رابطه پایدار بر قرار کند.۲) اجتناب از روابط صمیمانه، زیاده روی در نوشیدن الکل هنگام تنهایی۲) رفتارهای سماجتی و حاکی از، اطاعت، وابستگی شدید، و یا درگیر کردن همسر، دوست، یا فرد مهم زندگی در مسایل خود تا جایی که او از ما دور شود.
۳) هرچیزی را نشانه‌ای از طرد تلقی می‌کنیم و در نهایت خودمان به شیوه‌ای به روابط خود آسیب می‌زنیم.۳) رها کردن روابط با این ترس که رها کن قبل از اینکه رها شوی۳) حملات آتشین به شریک عاطفی، دوست یا فرد مهم زندگی تا جایی که او از ما دور شود.

žطرحواره بی اعتمادی/ بد رفتاری:

طرحواره بی اعتمادی و بدرفتاری، طرحواره‌ای است که در آن فرد به طور مستمر احساس می‌کند دیگران قصد ضربه زدن به او را دارند. چنین فردی معتقد است که دیگران قابل اعتماد نیستند و حتی افراد نزدیک او هم در روابط و رفتارهای خود صداقت ندارند.» این طرحواره بیان می‌کند، نیت دیگران آنطور که نشان می‌دهند صادقانه نیست و یا در پس رفتارهایی که انجام می‌دهند، ممکن است اهدافی از سو استفاده یا دیگر منافع برایشان وجود داشته باشد.

کسی که این طرحواره را دارد، ممکن است از مورد سوءاستفاده قرار گرفتن و قربانی بودن شکایت کند و در هر شرایطی یادآوری می‌کنند که دنیا جای امنی نیست. افرادی که طرحواره بی اعتمادی/ بد رفتاری دارند، بر این باورند که دیگران با کوچکترین فرصت از آنها سو استفاده می‌کنند.

داشتن این تله ممکن است موجب شود، تا شما کوچکترین چیزی را، نشانه‌ای از مورد سو استفاده قرار گرفته شدن، شک کردن به نیت طرف مقابل یا مورد خیانت واقع شدن، به حساب بیاورید.

گاهی رابطه این افراد با دیگران به شکل محدود و همراه با ظن شکل می‌گیرد. از آنجایی که فرد همیشه منتظر است از سوی دیگران ضربه بخورد، دایره محدودی را برای رابطه باز می‌گذارد.

در برخی موارد، کسانی که با طرحواره بی اعتمادی شناخته می‌شوند، خودشان به افراد سودجو و سوءاستفاده‌گر تبدیل می‌شوند. زیرا اعتقاد دارند پیش از ضربه خوردن از دیگران و برای حفظ خود، باید به دیگران آسیب‌ برسانند.

در برخی موارد، فرد دارای این تله به شکل افراط گونه‌ای برعکس تله عمل می‌کند و افراطی یا ساده لوحانه به دیگران اعتماد می‌کند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) انتخاب همسر، شریک عاطفی، دوست یا افراد مهم زندگی از میان افرادی که غیر قابل اعتمادند، گوش به زنگ هستند یا به دیگران ظن دارند.۱) دوری از روابط نزدیک با دیگران در حوزه شخصی و شغلی؛ بی اعتمادی یا عدم خود افشایی.۱) بی حرمتی کردن یا سوء استفاده از دیگران؛
۲) انتخاب همسر یا دیگر افراد مهم زندگی که بد رفتار هستند و اجازه ندادن به او برای بد رفتاری با کنترل کردن۲) عدم اعتماد به دیگران و راز داری شدید۲) سو استفاده از دیگران قبل از اینکه دیگران فرصت این کار را داشته باشند.
۳) اعتماد کامل به دیگران.

طرحواره žمحرومیت عاطفی:

طرحواره محرومیت هیجانی (عاطفی) با حس عدم ارضای نیازهای عاطفی خودش را نشان می‌دهد. فردی که با این طرحواره روبه‌رو است، به طور دائم احساس می‌کند که فرد دوست داشتنی‌ای نیست و به اندازه‌ای که نیاز دارد از سوی دیگران مورد توجه قرار نگرفته است.

عده بسیار زیادی از وجود این طرحواره درون خود اطلاع ندارند و اغلب با احساسات مبهم و کلی مثل ناراحتی، غم و اندوه یا افسردگی به درمانگر مراجعه می‌کنند.

افرادی که طرحواره محرومیت عاطفی دارند، انتظار ندارند تمایل آنها برای برقراری رابطه عاطفی با دیگران به طور کافی ارضا شود. سه نوع از محرومیت عاطفی شامل:

۱) محرومیت از محبت (فقدان عاطفه یا توجه)

۲) محرومیت از همدلی (درک نشدن)،

۳) محرومیت از حمایت (راهنمایی نشدن از سوی دیگران)

بسیاری از افرادی که با تله محرومیت هیجانی روبه‌رو هستند، به عنوان افراد پرتوقع شناخته می‌شوند. این افراد در مواجهه با محرومیت‌های زندگی خود تلاش می‌کنند آن را با خصومت و توقع بالا جبران کنند. در واقع به سمتی از خودشیفتگی متمایل می‌شوند و انتظار دارند که دیگران در جهت رفع نیازهای آن‌ها قدم بردارند.

افرادی که با توقع زیاد و خودشیفتگی در تلاش برای جبران محرومیت‌های خود هستند، با دو تله در زندگی خود مواجه‌اند. اول تله محرومیت هیجانی (عاطفی) دوم طرحواره استحقاق و خود بزرگ بینی

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) انتخاب همسر، دوست یا دیگر افراد مهم زندگی که سرد و بی عاطفه است، ۱) کناره گیری و انزوا یا دوری از روابط نزدیک.۱) توقع غیر واقع بینانه که دیگران باید تمام نیازهای او را ارضاء کنند.
۲) بیان نکردن خواسته‌ها۲) اجتناب از روابط صمیمی با دیگران۲) برآورده ساختن نیازها و انتظارات عاطفی همسر و دوستان صمیمی
۳) ارتباط سرد با افراد مهم زندگی؛
۴) عدم تشویق دیگران به خاطر ابراز محبت آنها

طرحواره žنقص/ شرم:

افرادی که طرحواره نقص/ شرم دارند، احساس می کنند افرادی ناقص، بد، حقیر، یا بی ارزش هستند.

آنها باور دارند اگر خود را در معرض نگاه دیگران قرار دهند، بدون شک طرد می شوند.

این طرحواره معمولا با احساس شرم نسبت به نقایص ادراک شده همراه است.

کسانی که در تله نقص و شرم گرفتار شده‌اند، نسبت به انتقاد بسیار حساس هستند و در برابر مقایسه شدن با دیگران به شدت واکنش نشان می‌دهند.

این افراد در روابط خود اغلب جذب کسانی می‌شوند که آن‌ها را مورد تحقیر و آزار قرار می‌دهند و با آن‌ها بدرفتاری می‌کنند.

امکان دارد فردی که به طرحواره نقص و شرم دچار است، به طور همزمان با چند نفر رابطه برقرار کند. این افراد در روابط فردی خود اغلب به صورت کوتاه مدت و شورانگیز عمل می‌کنند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) انتخاب همسر یا افراد مهم زندگی که انتقادگرند.۱) اجتناب از در میان گذاشتن افکار و احساسات شرم آور با همسر یا افراد مهم زندگی به خاطر ترس از طرد شدن.۱) رفتار انتقادگرانه یا برتری طلبانه نسبت به دیگران
۲) انتخاب دوستان انتقادگر، طرد کننده و تحقیر خود۲) اجازه ندادن به دیگران برای نزدیک شدن به او۲) انتقاد و طرد دیگران به گونه ای که انگار خودش هیچ عیب و نقصی ندارد
۳) قرار دادن خود در موقعیت های مختلف به عنوان زیردست و فرمانبر.۳) تلاش برای بی نقص جلوه دادن خود.

طرحواره žانزوای اجتماعی/ بیگانگی:

انزوای اجتماعی تنها طرحواره‌ی ناسازگاری است که ممکن است در بزرگسالی هم شکل بگیرد و عمدتا به تعاملات اجتماعی ما و نه تعاملات با والدین‌مان مرتبط است.

افرادی که طرحواره انزوای اجتماعی/ بیگانگی دارند، احساس می کنند با دیگران متفاوتند و وصله ناجور اجتماع هستند. افراد مبتلا به این طرحواره احساس می کنند به هیچ گروه یا جامعه‌ای تعلق خاطر ندارند.

ریشه این طرحواره در تفاوت‌های جسمی_کلامی مانند لهجه، لکنت زبان، تن صدا و همچنین تفاوت‌های فرهنگی با دیگران دیده می‌شود.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) عضو گروه شدن، اما در حاشیه ماندن، ارتباط سطحی با گروه۱) دوری از معاشرت با دیگران؛ ۱) نقش بازی کردن برای ملحق شدن به گروه، اما احساس بی گانگی با اعضای گروه.
۲) توجه افراطی به تفاوت های موجود با دیگران به جای تاکید بر شباهت ها۲) اجتناب از موقعیت ها و گروه های اجتماعی۲) به نوعی مطلوب نمایی برای جذب شدن به گروه ها
۳) اکثر اوقات تنها ماندن.

žحوزه‌ی خودگردانی و عملکرد مختل

(نیاز به خودگردانی، استقلال، کفایت و هویت)

این حوزه مربوط به عدم ارضای به اندازه‌ی کافی خوب نیاز به خودگردانی، استقلال، کفایت و هویت است که جز پنج نیاز هیجانی (عاطفی) اساسی دوران کودکی است. کودکان نیاز دارند تا برای عملکرد مستقل و در نهایت جدا شدن از خانواده تشویق شوند. این توانایی در مقایسه با افراد هم سن و سال سنجیده می‌شود.

عدم ارضای به اندازه کافی خوب نیاز به خودگردانی، استقلال، کفایت و هویت، حوزه‌ی خودگردانی و عملکرد مختل را تشکیل می‌دهد. در این حوزه، انتظارات فرد از خود و محیطش با توانایی‌های محسوس او برای عملکرد مستقل یا موفقیت آمیز تداخل دارد.

طرحواره‌های این حوزه معمولا در خانواده هایی به وجود می آید که اعتماد به نفس کودک را کاهش می‌دهند، گرفتارند، یا بیش از حد از کودک محافظت می کنند و کودک را برای کارهای بیرون از خانه تشویق نکرده‌اند.

طرحواره‌‌های حوزه خودگردانی و عملکرد مختل

طرحواره žوابستگی/ بی کفایتی:

افراد دارای طرحواره وابستگی/ بی کفایتی نمی تواند مسئولیت های روزمره را بدون کمک قابل ملاحظه دیگران در حد قابل قبولی انجام دهد و ممکن است این حالت به صورت درماندگی ظاهر شود.

شعاری که افراد دارای طرحواره وابستگی با آن زندگی می‌کنند این است که «نمی‌توانم به تنهایی گلیم خودم را از آب بیرون بکشم و به دیگران نیازمندم». افرادی که با تله وابستگی زندگی می‌کنند، بدون تصمیم‌گیری دیگران قادر به انجام کارهایشان نیستند و مانند یک کودک سرگردان، دائما منتظر نظر و راهنمایی دیگرانند!

اولین ویژگی فردی که با تله وابستگی روبه‌رو است، عدم توانایی در تصمیم‌گیری است. از دیگر ویژگی‌های افرادی با تله وابستگی می‌توان به کمک خواستن دائمی از دیگران اشاره کرد. این افراد اعتقاد دارند که من بی‌کفایتم پس به دیگران وابسته‌ام! بنابراین اگر نتوانند افرادی را پیدا کنند که در انجام فعالیت‌ها به آن‌ها تکیه کنند و از آن‌ها کمک بگیرند، کارهای خود را کنار می‌گذارند!

کسانی که در تله وابستگی گرفتار شده‌اند، در مدیریت مالی ناتوانند و اغلب درآمد و پول‌های خود را بدون برنامه‌ریزی خرج می‌کنند.

سوال درباره شیوه انجام کارهای جدید بسیار طبیعی است. اما زمانی که این پرسش‌ها بیش از اندازه مطرح می‌شوند، نشان از طرحواره وابستگی دارند.

این افراد از تصمیم‌هایی که برای هر بخش از زندگی خود می‌گیرند اطمینان ندارند و برای مطمئن شدن از تصمیم درست خود، به صورت دائمی به دنبال تاییدطلبی از دیگران هستند. فردی که تله وابستگی را درون خود دارد، از پذیرفتن مسئولیت‌های جدید و قرار گرفتن در موقعیت‌های تازه دوری می‌کند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) کمک خواهی افراطی؛ چک کردن تصمیم ها با دیگران؛ ۱) اهمال کاری در تصمیم گیری ها؛ ۱) تاکید افراطی بر خوداتکایی حتی زمانی که کمک خواستن از دیگران امری طبیعی و منطقی است.
۲) در خواست از افراد مهم زندگی تا تصمیم های مالی و مهم او را به عهده بگیرند۲) اجتناب از درگیر شدن با چالش های جدید زندگی مانند یادگیری رانندگی۲) خود اتکایی افراطی به طوری که از هیچ کس تقاضایی نداشته باشد.
۳) انتخاب همسر، شریک عاطفی یا دوستی که بیش از حد حمایت کننده که هر کاری برای او انجام می دهد.۳) اجتناب از مسئولیت های معمول دوران بزرگسالی؛ ناتوانی در رسیدن استقلال عمل

طرحواره žآسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری:

افراد دارای طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری ترس افراطی از اینکه فاجعه نزدیک است دارند. آنها اعتقاد راسخ دارند که همیشه برایشان وقایع وحشتناک و غیر قابل کنترل رخ می‌دهد.

–ترس ها ممکن است متمرکز بر:

–الف) حوادث پزشکی

–ب) وقایع هیجانی مانند دیوانگی

–ج) سوانج محیطی مانند گیر افتادن در آسانسور

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) ابراز نگرانی مداوم در مورد حوادث فاجعه بار؛ ۱) اجتناب هراس گونه از موقعیت‌های خطرناک.۱) به کارگیری تفکر جادویی و آئین مندی های وسواسی؛ انجام رفتارهای خطرناک و بی احتیاط
۲) مطالعه وسواس گونه بخش حوادث روزنامه یا انتظار اتفاقات بد در زندگی۲) اجتناب افراطی از موقعیت‌هایی که ایمن به نظر نمی‌رسند.۲) انجام کارها بدون توجه به خطرات احتمالی
۳) پرسیدن سوالات تکراری از دیگران جهت کسب اطمینان خاطر.

طرحواره žخود تحول نیافته/ گرفتار:

افراد دارای طرحواره خود تحول نیافته/ گرفتار ارتباط عاطفی شدید و بیش از حد با یکی از افراد مهم زندگی به قیمت از دست دادن فردیت یا رشد اجتماعی طبیعی دارند.

این فرد ممکن است احساس کند وجودش در دیگران ادغام شده و هویت جداگانه ای ندارد.

این طرحواره می تواند به صورت احساس پوچی و سردرگمی، بی جهتی، بی هدفی، و در موارد شدید به صورت شک و تردید در موجودیت فردی بروز کند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) تقلید از رفتار افراد مهم زندگی؛ ۱) اجتناب از رابطه با افرادی که بر فردیت و مستقل شدن تاکیید می کنند.۱) انجام رفتارهایی که نشانگر خودگردانی (استقلال) افراطی است.
۲) هرچیزی را با مادر خود در میان گذاشتن و زندگی با والدین۲) اجتناب از روابط صمیمی و استقلال عمل۲) تلاش در جهت اینکه به هر نحوی شده به افراد مهم زندگی ثابت کند که مستقل است.
۳) حفظ و تداوم رابطه نزدیک با افرادی که اجازه نمی دهند هویت جداگانه ای متناسب با نیازهای خاص خودش داشته باشد.

طرحواره žشکست:

این طرحواره همراه با احساس شکست و بی‌کفایتی بروز می‌کند. فردی با طرحواره شکست همیشه این احساس را دارد که در مقایسه با هم‌سالان خود در حوزه‌های مختلف کاری، تحصیلی، ازدواج و … فرد بی‌کفایتی است.

افراد دارای طرحواره شکست باور دارند که شکست خورده هستند یا در آینده شکست می خورند. این فرد غالبا احساس بی کفایتی می‌کند و اغلب فکر می‌کند در مقایسه با دیگران موفقیت کمتری دارد.

اشخاصی که طرحواره شکست را درون خود حمل می‌کنند، اغلب افراد کاملا موفقی هستند که کارهای خود را به خوبی انجام داده‌اند، اما همواره این احساس را دارند که موفقیت آن‌ها ساختگی است!

افرادی با طرحواره شکست گاهی تلاش می‌کنند که روی دیگر جنبه‌های زندگی مانند زیبایی، خوش‌پوشی و خوش‌تیپی، ایثارگری، جذابیت و … تمرکز کرده و احساس شکست خود را جبران کنند. اما این احساس همواره با آن‌ها می‌ماند. آنها معمولا شغل‌هایی را انتخاب می‌کنند که رسیدن به موفقیت در آن‌ها بسیار دشوار است و زمان مناسب برای رها کردن آن را نیز نمی‌دانند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) کارشکنی از طریق انجام کارهای پایین تر از توانایی خود؛ ۱) اهمال کاری در انجام کارها؛ ۱) ناارزنده سازی پیشرفت های دیگران؛
۲) انجام کارها به صورت تصادفی یا دلبخواهی۲) اجتناب کامل از چالش های شغلی یا اهمال کاری در وظایف۲) وادار کردن خودش به انجام کارهای سخت به منظور تبدیل شدن به فردی بیش از حد موفق
۳) مقایسه غیر منصفانه پیشرفت های خود با دیگران.۳) ناقص انجام دادن یا نپذیرفتن کارهای جدید و سخت؛ ۳) تلاش برای رسیدن به معیارهای بی نقص گرایانه به منظور جبران احساس شکست.
۴) دوری از هدف گزینی شغلی متناسب با سطح توانایی.

žحوزه‌ی محدودیت‌های مختل شده

(نیاز به محدودیت‌های واقع بینانه و خویشتن داری)

این حوزه مربوط به عدم ارضای به اندازه‌ی کافی خوب نیاز به محدودیت‌های واقع بینانه و خویشتن داری است که جز پنج نیاز هیجانی (عاطفی) اساسی دوران کودکی است. کودکان نیاز دارند تا چیزهایی در خصوص نحوه احترام به دیگران، حقوق آنها، همکاری کردن، متعهد بودن و خویشتن داری را بیاموزند. چنانچه این نیاز به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشود، حوزه‌ی محدودیت‌های مختل شده را تشکیل می‌دهد.

این حوزه مربوط به نقص در محدودیت‌های درونی و احساس مسئولیت در قبال دیگران و اهداف بلند مدت زندگی است.

طرحواره‌های این حوزه منجر به بروز مشکلاتی در رابطه با رعایت حقوق دیگران، همکاری با دیگران، تعهد یا هدف گزینی، و رسیدن به اهداف واقع بینانه می‌شود.

این طرحواره‌ها در خانواده هایی به وجود می‌آید که دارای سهل انگاری افراطی، سردرگمی، یا حس برتری هستند.

در برخی موارد ممکن است کودک نتواند ناراحتی‌های معمول را تحمل کند یا راهنمایی کافی دریافت نکرده است.

طرحواره‌‌های حوزه محدودیت‌های مختل شده

طرحواره žاستحقاق/ خود بزرگبینی:

فرد دارای طرحواره استحقاق/ خودبزرگبینی معتقد است که نسبت به دیگران یک سر و گردن بالاتر است، حقوق ویژه‌ای برای خود در نظر می گیرد، و تعهدی نسبت به رعایت اصول روابط متقابل که راهنمای تعاملات اجتماعی بهنجار هستند، ندارد.

اغلب انتظار دارند دیگران هر آنچه او می‌خواهد را فراهم کنند و برای اینکه بتوانند کسب قدرت کنند یا دیگران را کنترل نمایند، تمرکز افراطی بر برتری جویی (موفق ترین، با استعداد ترین، ثروتمندترین و …) دارند.

فرد دارای این تله ممکن است پیوسته انتظار داشته باشد که همسرش باید نیازهای او را برآورده کند و او حق دارد که انتظار حمایت مداوم داشته باشد.

او ممکن است بدون همدلی با دیگران و بدون توجه به نیازها و احساس های آنها، به رقابت افراطی یا کنترل رفتارهای دیگران روی آورد.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) داشتن روابط بی عاطفه یا غیر منصفانه با همسر و افراد مهم زندگی؛۱) اجتناب از موقعیت هایی که فرد نمی تواند برتری و امتیازات خود را به اثبات برساند.۱) دادن کادوهای پر زرق و برق یا کمک های فراوان به مدرسه های خیریه به شکلی که احمقانه به نظر برسد.
۲) مجبور کردن دیگران به انجام کارهایش یا لاف زدن راجع به کارها۲) اجتناب از موقعیت هایی که منجر به عملکرد متوسط او می شوند.۲) توجه افراطی به نیازهای دیگران
۳) رفتارهای کودکانه به صورت بی احترامی به نیازها و احساس های دیگران؛
۴) رفتارهای حاکی از بزرگمنشی و برتری.

طرحواره žخویشتن داری و خود انضباطی ناکافی:

افراد دارای طرحواره خویشتن داری و خود انضباطی ناکافی مشکلات مستمر در تحمل نکردن ناکامی‌ها در راه دستیابی به اهداف شخصی یا ناتوانی در جلوگیری از بیان هیجان‌ها و تکانه ها دارند.

چنین فردی درد را تحمل نمی‌کند، از مسئولیت پذیری گریزان است، به هر قیمتی شده از تعارض جلوگیری می‌کند و زیاد به خودش سخت نمی گیرد.

این عوامل باعث می شود از رضایت شخصی، تعهد و انسجام شخصیت فرد جلوگیری شود.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) انجام کارهای خسته کننده و ناخوشایند با بی دقتی، ۱) کار نکردن یا اخراج شدن از مدرسه، ۱) تلاشی فشرده و کوتاه مدت برای تکمیل پروژه یا خویشتن داری افراطی.
۲) به راحتی از انجام تکالیف روزمره دست کشیدن۲) اجتناب از کار یا پذیرفتن مسئولیت۲) خویشتن داری یا خود انضباطی شدید
۳) از دست دادن کنترل هیجان ها، خوردن، نوشیدن، قمار بازی افراطی یا استفاده از دارو برای لذت بردن.۳) نداشتن اهداف بلند مدت شغلی.

žحوزه‌ی دیگر جهت مندی

(نیاز به آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم)

این حوزه مربوط به عدم ارضای به اندازه‌ی کافی خوب نیاز به آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم است که جز پنج نیاز هیجانی (عاطفی) اساسی دوران کودکی است. کودکان نیاز به بیان نیازهای و هیجان‌های خود دارند و به شیوه‌ای سالم آنها را ارضا کنند. ممکن است برخی والدین کودک را با قید و شرط پذیرفته باشند و ممکن است تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی ارزش بیشتری نسبت به نیازها و احساس‌های کودک داشته باشد.

در نتیجه، کودکان برای دستیابی به تایید، تداوم رابطه‌ی عاطفی یا اجتناب از انتقام و تنبیه، به جای رسیدگی به نیازهای خود، به دنبال ارضای نیازهای دیگران هستند. آنها به دنبال پذیرش جویی و جلب توجه هستند. چنانچه نیاز به آزادی در بیان نیازها و هیجان‌های سالم به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشود، حوزه‌ی دیگر جهت مندی شکل می‌گیرد.

این حوزه مربوط به تمرکز افراطی بر تمایلات، احساس‌ها و پاسخ‌های دیگران است به شکلی که فرد نیازهای خود را نادیده می گیرد.

این کار به منظور دریافت عشق و پذیرش، تداوم ارتباط با دیگران، یا اجتناب از انتقام و تلافی صورت می‌گیرد.

طرحواره‌های این حوزه معمولا در خانواده‌هایی به وجود می‌آیند که کودک را با قید و شرط پذیرفته‌اند و ممکن است تمایلات هیجانی والدین و منزلت اجتماعی ارزش بیشتری نسبت به نیازها و احساس‌های کودک داشته است.

طرحواره‌‌های حوزه دگر جهت مندی

طرحواره žاطاعت:

افراد دارای تله‌ی اطاعت احساس اجبار نسبت به واگذاری افراطی کنترل خود به دیگران را دارند. آنها این کار را معمولا برای اجتناب از خشم، محرومیت یا انتقام صورت می‌دهند. این تله به شکل اطاعت افراطی همراه با حساسیت بیش از حد نسبت به احساسات دیگران تجلی می یابد.

تله اطاعت موجب می‌شود که باور فرد چنین باشد: نیازهای همسرم، همکارم، کارفرما و … همیشه نسبت به نیازهای من در اولویت هستند زیرا: نیازهای او مهم‌تر است/ نکند مرا طرد کند

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) انتخاب همسر یا افراد مهم زندگی که کنترل کننده‌اند؛ ۱) اجتناب از کلیه روابط بین فردی. ۱) انجام رفتارهای منفعل، پرخاشگرانه یا نافرمانی.
۲) واگذاری حق انتخاب و کنترل موقعیت به دیگران۲) اجتناب از موقعیت‌های مستلزم تعارض با دیگران۲) نافرمانی در برابر مراجع قدرت
۳) مهیا کردن شرایط برای دیگران به منظور رسیدن به آرزوهایشان.۳) اجتناب از موقعیت هایی که خواسته‌هایش با دیگران متفاوت است.

طرحواره žایثار:

افراد دارای طرحواره ایثار تمرکز افراطی بر ارضا نیازهای دیگران در زندگی روزمره به قیمت عدم ارضای نیازهای خود دارند. افرادی که طرحواره ایثار را درون خودشان دارند، اینطور فکر می‌کنند که همه افرادی که با آن‌ها در ارتباط‌اند نیازمند کمک هستند. این رفع نیازها درباره افراد نزدیک و مهم زندگی بسیار بیشتر رخ می‌دهد و فرد تلاش می‌کند که به هر قیمتی نیاز آن‌ها را برطرف کند.

افراد دارای طرحواره ایثارگری یک نوع مسئولیت‌پذیری افراطی نسبت به دیگران دارند و همین امر موجب می‌شود که هر طور شده برای رفع نیاز و خواسته‌های آن‌ها تلاش کنند.

این افراد آنقدر به فکر رفع نیازهای دیگران‌اند که در هنگام بیمار شدن خودشان، به کسی اجازه نمی‌دهند از ایشان مراقبت کنند.

آنها در ظاهر از دیگران انتظار ندارند که محبتشان را جبران یا تلافی کنند. اما در عین حال اگر آن‌ها محبتشان را بی‌پاسخ بگذارند ناراحت می‌شوند. افراد دارای طرحواره ایثارگری معتقدند حق انتخاب دارند و خودشان می‌خواهند که به دیگران محبت کنند یا نیازشان را پاسخ دهند. آنها اغلب دوستان زیادی هم دارند. چرا که همه افراد از ابراز محبت و حمایت شدن از سوی آن‌ها لذت می‌برند.

مهم‌ترین علائم این طرحواره را می‌توان در سه دسته کلی جای داد:

۱) تمرکز و توجه بیش از حد و افراطی به نیازهای دیگران و عدم توجه به خواسته و ارضای نیازهای خود.

۲) احساس خشم و ناراحتی در برابر عدم جبران محبت‌های خود از سوی دیگران.

۳) تجربه حس گناه از کم‌کاری برای دیگران و ناتوانی در برابر پاسخ به مشکلات آن‌ها.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) از خودگذشتگی بیش از حد برای دیگران و نپرداختن به نیازهای خود.۱) اجتناب از روابط نزدیک۱) عصبانی شدن از دست افراد به خاطر عدم جبران متقابل کارهای او و سپاسگزاری نکردن؛
۲) دادن چیزها به دیگران و هیچ چیزی نخواستن۲) اجتناب از موقعیت‌های مستلزم داد و ستد۲) تا حد ممکن چیزی را به دیگران ندادن
۳) تصمیم به اینکه دیگر به هیچ بنی بشری کمک نکند.

طرحواره žپذیرش جویی/ جلب توجه:

افراد دارای طرحواره پذیرش جویی/ جلب توجه تاکیدی افراطی در کسب تایید، توجه و پذیرش دیگران دارند.

افراد گرفتار در تله پذیرش جویی و جلب توجه همواره به دنبال گرفتن تایید دیگرانند و تمایل دارند که از طریق شهرت و زیبایی، توجه اطرافیانشان را به خود جلب نمایند. هرچقدر تعداد تاییدها و تمجیدهای اطرافیانشان بیشتر باشد، احساس رضایت و خشنودی بیشتری نسبت به زندگی و خودشان دارند.

در این طرحواره، احساس ارزشمندی فرد بیشتر به واکنش‌های دیگران وابسته است و گاهی این طرحواره با تاکید افراطی بر مقام و منزلت، قیافه و ظاهر، پذیرش اجتماعی، پول یا پیشرفت مشخص می‌شود.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) جلب توجه دیگران به موفقیت‌های مرتبط با منزلت اجتماعی خود.۱) اجتناب از رابطه با افراد مورد تحسین، بدون ترس از دست دادن تایید آنها.۱) ناارزنده سازی وقیحانه افراد مورد تحسین.
۲) تلاش برای تاثیر گذاشتن بر دیگران۲) اجتناب از تعامل با کسانی که مورد تحسین هستند و حسادت نسبت به آنها۲) دوری جستن از روابط به گونه ای که توجه دیگران را جلب نکنند.

žحوزه‌ی گوش به زنگی بیش از حد و بازداری

(نیاز به خود انگیختگی و تفریح)

این حوزه مربوط به عدم ارضای به اندازه‌ی کافی خوب نیاز به خودانگیختگی و تفریح است که جز پنج نیاز هیجانی (عاطفی) اساسی دوران کودکی است. کودکان نیاز دارند هیجان‌های خودانگیخته آنها مانند شادی، تفریک کردن و مواردی از این دست را ارضا کنند. برخی خانواده‌های فضایی برای ارضای به اندازه کافی خوب تفریح و شادی به کودکان نمی‌دهند (نه زیاد و نه کم). برخی والدین، کودکان را به حوادث منفی زندگی گوش به زنگ کرده‌اند و زندگی را منفی گرایانه یا طاقت فرسا به کودکان نشان داده‌اند.

چناچه نیاز به نیاز به خودانگیختگی و تفریح به اندازه‌ی کافی خوب ارضا نشود، حوزه‌ی گوش به زنگی و بازداری بیش از حد را تشکیل می‌دهد. طرحواره های این حوزه موجب می‌شوند فرد تاکید افراطی بر واپس زنی احساس‌ها و انتخاب‌های خود انگیخته داشته باشد.

آنها ممکن است در عملکرد و رفتار اخلاقی‌ای که منجر به از بین رفتن خوشحالی و ابراز عقیده هستند قواعد و انتظارات انعطاف ناپذیری داشته باشند.

این حوزه به طور معمول در خانواده هایی به وجود می‌آید که در آنها عصبانیت، توقع، و گاهی تنبیه مشاهده می شود.

در این خانواده ها بر عملکرد عالی و بی نقص گرایی، وظیفه شناسی، پیروی از قوانین، و اجتناب از اشتباه تاکید می‌شود. همچنین در افراد دارای طرحواره‌های این حوزه تمایلی نهفته نسبت به بدبینی و نگرانی وجود دارد و فرد باید در تمام اوقات گوش به زنگ باشد.

طرحواره‌‌های حوزه گوش به زنگی بیش از حد

طرحواره žمنفی گرایی/ بدبینی:

افرادی که طرحواره آنها منفی گرایی/ بدبینی است تمرکزی عمیق و مداوم بر جنبه‌های منفی زندگی همراه با دست کم گرفتن جنبه‌های مثبت و خوش بینانه دارند.

این طرحواره شامل انتظارات افراطی در طیف وسیعی از موقعیت‌های کاری، مالی، و بین فردی است که خود این حالت منجر به اشتباهات شدیدی می‌شود و ممکن است فرد ترس غیر معمولی از اشتباه کردن داشته باشد.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) کوچک شماری وقایع مثبت؛ اغراق در جنبه های منفی؛۱) نداشتن امید به بهبود اوضاع؛ ۱) رفتارکردن به گونه ای غیر واقع بینانه و مثبت گرا؛
۲) تمرکز بر جنبه های منفی و نگرانی مداوم، انجام ندادن کارها به دلیل اجتناب از تنبیه احتمالی۲) زیاده روی در نوشیدن الکل با هدف نادیده گرفتن احساسات بدبینانه۲) خوش بینی زیاد و انکار واقعیت های ناخوشایند
۳) انتظار و آمادگی برای وقوع بدترین حوادث.۳) پایین نگه داشتن سطح توقع و انتظارات.۳) خوش بینی خیالی

طرحواره žبازداری هیجانی:

افرادی که طرحواره آنها بازداری هیجانی است، بازداری افراطی‌ای در اعمال، احساسات و ارتباطات خود انگیخته دارند

معمولا این بازداری در حوزه‌های:

– الف) بازداری از بروز خشم و پرخاشگری

–ب) بازداری از بروز تکانه‌های مثبت مثل شادی و برانگیختگی جنسی

–ج) بازداری از بیان آسیب پذیری یا نیازهای شخصی

–د) تاکید افراطی بر عقلانیت و نادیده گرفتن هیجان‌ها

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) تاکید بر استدلال؛ کم اهمیت جلوه دادن هیجانات؛ ۱) اجتناب از انجام فعالیت هایی که نیازمند خودبیانگری هیجانی باشد (مانند نشان دادن عشق یا ترس) یا رفتارهای آزادانه ۱) انجام رفتارهای تکانشگرانه و بدون بازداری (گاهی تحت تاثیر مواد یا الکل)
۲) خود را به شکل افراطی فردی آرام، خونسرد و متین جلوه دادن۲) اجتناب از موقعیت هایی که افراد راجع به احساس های خود بحث می کنند۲) به طور ناشیانه سعی می کند مجلس گرم کن باشد به گونه ای که غیر طبیعی باشد
۳) انجام رفتارهای کنترل گرانه؛ بی احساسی؛ نشان ندادن هیجانات و رفتار خود انگیخته

طرحواره žمعیارهای سخت گیرانه/ عیب جویی افراطی:

افراد دارای طرحواره معیارهای سخت گیرانه/ عیب جویی افراطی، باورهای بلند پروازانه‌ای درباره رفتار، عملکرد، و کوشش خود دارند. این کار معمولا برای جلوگیری از انتقاد صورت می گیرد.

این طرحواره ممکن است به شکل:

–الف) بی نقص گرایی

–ب) قوانین غیر قابل انعطاف و بایدها

–ج) دغدغه زمان و کارآمدی

فرد دارای این تله باور دارد که او و همسرش/ شریک عاطفی‌اش، باید معیارهای بالای عملکرد را در زندگی و روابط خود بر آورده سازند. او باور دارد که اگر این معیارها توسط او یا همسرش برآورده نشوند، مستحق انتقاد هستند.

این طرحواره معمولا در خانواده‌هایی به وجود می‌آید که نسبت به خودشان و دیگران بیش از حد عیب جویی می‌کنند و توقع دارند کارها با کیفیت عالی و در کوتاه‌ترین زمان انجام شوند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) تلاش برای انجام رفتارهای بی نقص؛ ۱) اجتناب از انجام کارها؛۱) کنار گذاشتن تمامی معیارهای بلندپروازانه و عادت کردن به انجام رفتار پایین تر از حد معمول.
۲) تلاش زیاد برای بی نقص جلوه دادن خود۲) اجتناب از موقعیت ها و تکالیفی که منجر به قضاوت درمورد عملکرد فرد می شوند۲) بی توجهی به معیارها و انجام کارها، بدون در نظر گرفتن زمان به صورت شتاب زده.
۳) تهیه فهرستی از معیارهای بلند پروازانه برای خود و دیگران.۳) اهمال کاری.

žتنبیه:

افراد دارای طرحواره تنبیه، باوری اساسی مبنی بر این که افراد باید به خاطر اشتباهاتشان تنبیه شوند، دارند.

این افراد اغلب احساس خشم، نابردباری و بی صبری نسبت به کسانی (حتی نسبت به خودشان) که طبق معیارهای آنها عمل نکرده‌اند دارند.

سه سبک مقابله‌ای درخصوص هر طرحواره وجود دارد که فرد با توجه به آن سبک مقابله‌ای، ممکن است رفتارهای متفاوتی را از خود نشان دهد. در برخی موارد، فرد در موقعیت‌های مختلف، سبک‌های مقابله‌ای متفاوتی در قبال یک طرحواره یکسان از خود نشان می‌دهد. این سه سبک عبارتند از: ۱) تسلیم طرحواره شدن، ۲) اجتناب از طرحواره، ۳) جبران افراطی طرحواره

چند مثال از سبک‌های مقابله‌ای:

نمونه ای از تسلیم طرحواره شدننمونه‌ای از اجتناب از طرحوارهنمونه ای از جبران افراطی طرحواره
۱) انجام رفتارهای تنبیه گرانه یا سختگیرانه نسبت به افراد مهم زندگی.۱) اجتناب از موقعیت هایی که فرد مورد ارزیابی قرار می گیرد به منظور گریز از تنبیه.۱) عفو و گذشت زیاد نسبت به دیگران درحالی که از ته دل عصبانی و ناراحت است.
۲) با خود و دیگران به شیوه ای تنبیه گرانه و بی رحمانه رفتار کردن۲) اجتناب از ارتباط با دیگران به دلیل ترس از تنبیه۲) عفو و بخشش زیاد و افراطی دیگران بدون عصبانیت و ناراحتی شدید

درد چیست؟ منظور از درد حاد و یا مزمن چیست؟

وقتی سیگنال ها از طریق رشته های عصبی برای تفسیر به مغز می رسند، افراد احساس درد می کنند. این مسئله اغلب نتیجه آسیب بافتی است و به بدن اجازه می دهد تا به آن واکنش نشان دهد و از آسیب جلوگیری کند.

تجربه درد برای هر فردی متفاوت است و راه های مختلفی برای احساس و توصیف درد وجود دارد. این تنوع در برخی موارد می تواند تعریف و درمان درد را چالش برانگیز کند.

منبع:medicalnewstoday.com

ترجمه: نرگس حسینی نیا

درد می تواند کوتاه مدت یا طولانی مدت باشد و در یک مکان باقی بماند یا در سراسر بدن پخش شود.

در این پست به علل و انواع مختلف درد، راه های تشخیص آن و نحوه مدیریت حس ها می پردازیم.

علل

افراد زمانی احساس درد می کنند که اعصاب خاصی به نام گیرنده های درد، آسیب بافتی را شناسایی کرده و اطلاعات مربوط به آسیب را در طول طناب نخاعی به مغز منتقل می کنند.

به عنوان مثال، لمس یک سطح داغ پیامی را از طریق یک قوس بازتابی در نخاع ارسال می کند و باعث انقباض فوری عضلات می شود. این انقباض دست را از سطح داغ دور می کند و آسیب بیشتر را محدود می کند.

این رفلکس قبل از رسیدن پیام به مغز اتفاق می افتد. هنگامی که پیام درد می رسد، باعث می شود که فرد احساس ناخوشایندی کند – درد.

تفسیر مغز از این سیگنال ها و کارایی کانال ارتباطی بین گیرنده های درد و مغز نحوه تجربه درد را به فرد دیکته می کند.

مغز همچنین ممکن است مواد شیمیایی حس خوب مانند دوپامین را برای مقابله با اثرات ناخوشایند درد آزاد کند.

در سال ۲۰۱۱، محققان تخمین زدند که درد سالانه بین ۵۶۰ تا ۶۳۵ میلیارد دلار هزینه درمان، دستمزدهای از دست رفته و روزهای از دست دادن کار برای ایالات متحده هزینه دارد.

انواع

درد می تواند حاد یا مزمن باشد منبع مورد اعتماد.

درد حاد

این نوع درد عموماً شدید و کوتاه مدت است. به این صورت است که بدن فرد را از آسیب یا آسیب بافتی موضعی آگاه می کند. درمان آسیب زمینه ای معمولاً درد حاد را برطرف می کند.

درد حاد واکنش جنگ یا گریز بدن را تحریک می کند که اغلب منجر به ضربان قلب و سرعت تنفس سریع تر می شود.

انواع مختلفی از درد حاد وجود دارد:

درد جسمی: فرد این درد سطحی را روی پوست یا بافت های نرم درست زیر پوست احساس می کند.

درد احشایی: این درد از اندام‌های داخلی و پوشش‌های حفره‌های بدن منشا می‌گیرد.

درد ارجاعی: فرد درد احشایی را در مکانی غیر از منبع آسیب بافتی تجربه می کند. به عنوان مثال، افراد اغلب در هنگام حمله قلبی شانه درد را تجربه می کنند.

درد مزمن

این نوع درد به مراتب بیشتر از درد حاد طول می کشد و اغلب درمان ندارد. درد مزمن می تواند خفیف یا شدید باشد. همچنین می تواند مداوم باشد، مانند آرتریت، یا متناوب، مانند یک دوره میگرن. درد متناوب در موارد مکرر رخ می دهد اما بین شعله ور شدن متوقف می شود.

واکنش‌های جنگ یا گریز سرانجام در افراد مبتلا به درد مزمن متوقف می‌شود، زیرا سیستم عصبی سمپاتیک که این واکنش‌ها را تحریک می‌کند با محرک درد سازگار می‌شود.

اگر موارد کافی از درد حاد رخ دهد، می توانند سیگنال های الکتریکی را در سیستم عصبی مرکزی (CNS) ایجاد کنند که باعث تحریک بیش از حد رشته های عصبی می شود.

این اثر به عنوان “Windup” شناخته می شود، که تجمع سیگنال های الکتریکی را با یک اسباب بازی باد کردن مقایسه می کند.

پیچیدن یک اسباب بازی با شدت بیشتر باعث می شود که اسباب بازی برای مدت طولانی تری سریعتر کار کند. درد مزمن نیز به همین صورت عمل می کند، به همین دلیل است که فرد ممکن است مدت ها پس از رویدادی که برای اولین بار آن را ایجاد کرده احساس درد کند.

توصیف درد

روش‌های تخصصی‌تر دیگری برای توصیف درد وجود دارد.

شامل:

  • درد نوروپاتیک: این درد به دنبال آسیب به اعصاب محیطی که مغز و نخاع را به بقیه بدن متصل می کند، رخ می دهد. می تواند مانند شوک الکتریکی احساس شود یا باعث حساسیت، بی حسی، سوزن سوزن شدن یا ناراحتی شود.
  • درد فانتومی: درد فانتومی پس از قطع عضو ایجاد می شود. این به احساسات دردناکی اشاره دارد که انگار از اندام گم شده می آیند.
  • درد مرکزی: این نوع درد اغلب به دلیل انفارکتوس، آبسه، تومور، دژنراسیون یا خونریزی در مغز و نخاع رخ می دهد. درد مرکزی ادامه دارد و از خفیف تا بسیار شدید متغیر است. افراد مبتلا به درد مرکزی احساس سوزش، درد و فشار را گزارش می دهند.

دانستن نحوه توصیف درد می تواند به پزشک کمک کند تا تشخیص دقیق تری ارائه دهد.

تشخیص

توصیف ذهنی یک فرد از درد، در تشخیص به پزشک کمک می کند.

هیچ مقیاس عینی برای تشخیص نوع درد وجود ندارد، بنابراین پزشک سابقه درد را بررسی می کند.

پزشکان از فرد می خواهند که موارد ذیل را شرح دهد:

  • ویژگی همه دردها، مانند سوزش، نیش زدن، یا چاقو زدن
  • محل، کیفیت و پراکندگی درد، به این معنی که فرد درد را در کجا احساس می‌کند، چه احساسی دارد، و به نظر می‌رسد که تا چه اندازه گسترش یافته است.
  • چه عواملی باعث تشدید و تسکین درد می شود
  • زمان هایی که درد در طول روز رخ می دهد
  • تأثیر آن بر عملکرد روزانه و خلق و خوی فرد
  • درک فرد از درد خود

چندین سیستم می توانند درد را شناسایی و درجه بندی کنند. با این حال، مهم ترین عامل در تشخیص دقیق، ارتباط واضح بین فرد و پزشک است.

نگاهی متفاوت به اختلال دو قطبی: آیا تجربه همزمان اپیزودهای هیپومانیا (یا مانیا) و افسردگی ممکن است؟

در پاسخ به این سوال که آیا ممکن است در اختلال دو قطبی، به طور همزمان اپیزود هیپومانیا (یا مانیا) و افسردگی  را تجربه کنیم؟ باید بگوییم، بله چنین چیزی می تواند رخ دهد.

برخی از مطالعات، شایع ترین حالت خلقی در اختلال دوقطبی را، ترکیبی از علائم هیپومانیک/ مانیک و افسردگی نشان می دهند. در واقع، تصویر کلاسیک اختلال دوقطبی که دوره ای متناوب بین قطب های خلق و خوی بالا و پایین دارد، یک ساده سازی بیش از حد است. در خود نام اختلال دو- قطبی، احتمالاً نسبت به اصطلاح قدیمی تر این اختلال، یعنی اختلال مانیا- افسردگی، دقت کمتری به خرج داده شده است.

نویسنده: دکتر مارک بائر/ منبع: dbsalliance.org

مترجم: دکتر پیمان دوستی

اگرچه اختلال دوقطبی به عنوان یک اختلال مربوط به خلق شناخته می شود، اما تحقیقات فراوانی نشان می دهند که علامت اصلی هیپومانیا و مانیا، خلق و خوی بالا نیست، بلکه بیش فعالی است.

همانطور که بسیاری از افراد گاهی تجربه کرده اند، خلق می تواند افزایش یافته یا تحریک پذیر باشد. اما چیزی که همیشه در دوره‌های مانیا یا هیپومانیا ظاهر می‌شود، احساس «سریع بودن/ تندی» جسمی و/ یا ذهنی است.

سرعت زیاد افکار به شکلی که انگار باهم مسابقه می دهند، احساس تحت فشار بودن برای حرف زدن/  یا پرحرفی، کاهش نیاز به خواب، شروع پروژه‌های زیاد و تصمیم‌گیری‌های تکانشی، همگی ناشی  بیش از حد فعال بودن ناشی می‌شوند.

بسیاری از اوقات این حس بیش فعالی خوشایند است – زمانی که شخص به طور خاص احساس اعتماد به نفس دارد، احتمال بیشتری دارد که قاطعانه عمل کند و اغلب احتمال بیشتری دارد که ریسک کند.

با این حال، گاهی اوقات بیش فعال بودن فقط به این معناست که «موتورتان را نمی توانید خاموش کنید». این موضوع می‌تواند به تحریک‌پذیری یا بی‌قراری منجر شود، به‌ویژه اگر فرد با واقعیت یا افراد دیگری مواجه شود که با انتظارات او مطابقت ندارند. بنابراین آنچه در مانیا یا هیپومانیا رایج است، احساس بیش فعالی است، اما خلق و خوی می تواند متغیر باشد.

بنابراین، به طور کلی، تعجب آور نیست که خلق و خوی در هیپومانیا یا مانیا گاهی اوقات افسرده می شود. در واقع، ممکن است دقیق‌تر باشد که اختلال دوقطبی را نه به‌عنوان حالت متناوب خلق‌های خیلی بالا و خیلی پایین، بلکه به‌عنوان وضعیت دوره‌های افسردگی مکرر با دوره‌های بیش فعالی  یا دوره‌های بیش فعالی مکرر با پریودهای کندی و افسردگی، در نظر بگیریم– و گاهی اوقات این دوره‌ها متناوب می‌شوند.

از آنجا که بسیاری از مردم فکر می کنند که اختلال دوقطبی فقط می تواند “دو قطبی” باشد، ممکن است با ارائه دهندگان سلامت روان در مورد احساس افسردگی و یا سرعت بالا صحبت نکنند. مفروضات یا برچسب‌ها گاهی اوقات می‌توانند مانع درک شما شوند.

سندرم روده تحریک پذیر (IBS)

سندرم روده تحریک پذیر (IBS) یکی از شایع ترین بیماری های دستگاه گوارش است. IBS، در غیاب هر بیماریِ مُسَبِب دیگری، به عنوان وجود درد یا ناراحتی شکمی با تغییر عادات روده تعریف می شود. تشخیص IBS از زمان اولین کشف آن تا کنون تکامل یافته است و امروزه از معیارهای تشخیصی Rome IV برای تشخیص IBS استفاده می شود. بسته به زیر کلاس IBS، علائم را می توان با انواع داروها و عوامل غیردارویی مدیریت کرد. با این وجود، درمان IBS باید فردی باشد و یک عامل مهم در مدیریت، رابطه قوی بیمار و پزشک است. این فعالیت ارزیابی و مدیریت را باهم بررسی می کند و نقش تیم بین حرفه ای را در شناخت و مدیریت این شرایط برجسته می کند.

علت IBS گسترده است و به وضوح درک نشده است. با این حال، تحرک، احساس احشایی، تعامل مغز و روده و ناراحتی روانی اجتماعی می توانند در ایجاد IBS نقش داشته باشند.

منبع: نیکلاس پاتل و کارن شاکلفورد (۲۰۲۲)

ترجمه: نرگس حسینی نیا (۱۴۰۱)

نزدیک به ۱۲ درصد از بیماران برای شکایات مربوط به IBS به دنبال مراقبت های پزشکی در مراقبت های اولیه هستند. مطالعات نشان داده اند که شیوع IBS بین ده تا پانزده درصد است. با این حال، اکثر این بیماران به دنبال مراقبت های پزشکی نیستند.

IBS در آمریکای جنوبی تقریباً ۲۱ درصد و کمترین میزان شیوع آن در آسیای جنوب شرقی با ۷ درصد است. در ایالات متحده، کانادا، علائم IBS 1.5 تا ۲ برابر بیشتر از مردان در میان زنان شایع است. علاوه بر این، زنان بیشتر احتمال دارد که درد شکم و یبوست را گزارش کنند، در حالی که مردان بیشتر احتمال دارد اسهال را گزارش کنند. شیوع IBS نیز با افزایش سن کاهش می یابد. IBS همچنین می تواند به تشخیص های خاص تری تقسیم شود که شامل IBS با اسهال (IBS-D)، IBS با یبوست (IBS-C) و IBS با الگوهای روده مختلط (IBS-M) می شود. شیوع این سه تشخیص در ایالات متحده و اروپا متفاوت است. در ایالات متحده، توزیع برابری از این تشخیص ها وجود دارد، در حالی که، در اروپا، IBS-C یا IBS-M می تواند شایع تر باشد.

آسیب شناسی (پاتوفیزیولوژی)

پاتوفیزیولوژی IBS گسترده است و شامل ناهنجاری هایی از جمله حرکت، احساس احشایی، تعامل مغز و روده و پریشانی روانی-اجتماعی است. یکی از این موارد معمولاً در اکثر بیماران IBS قابل مشاهده است. با این حال، همه علائم را نمی توان به آنها نسبت داد. مطالعات اخیر همچنین نشان داده‌اند که تغییر فعال‌سازی سیستم ایمنی روده و میکروبیوم روده و کولون با IBS مرتبط است. عوامل محیطی در ایجاد IBS عبارتند از استرس های اولیه زندگی، عدم تحمل غذایی، آنتی بیوتیک ها و عفونت های روده ای. بیماران اغلب شکایت دارند که علائم IBS مربوط به مصرف غذا است. با این حال، یک آلرژن غذایی واقعی سهم محدودی در IBS دارد

IBS معمولاً شامل درد یا ناراحتی شکمی، تغییر عادات روده همراه با یبوست، اسهال یا هر دو است. سایر شکایات در بیماران مبتلا به IBS شامل نفخ، اتساع، علائم ناشی از مصرف غذا و تغییر در محل درد و الگوی مدفوع با گذشت زمان است. علائم نگران کننده شامل شروع بعد از سن ۵۰ سالگی، علائم شدید یا پیشرونده، کاهش وزن غیر قابل توضیح، اسهال شبانه، خونریزی مقعدی، کم خونی فقر آهن، یا سابقه خانوادگی بیماری های گوارشی ارگانیک مانند سرطان روده بزرگ، بیماری سلیاک یا التهابی است.

ارزیابی

اگر هیچ یافته هشدار دهنده ای وجود نداشته باشد (کاهش وزن، هماتوشزی، کمبود آهن)، انجام آزمایش های تشخیصی معمول توصیه نمی شود. اگر علائم معمولی IBS نیستند یا علائم هشدار وجود دارند، باید شمارش کامل سلول‌های خون، پانل متابولیک جامع، نشانگرهای التهابی مانند سرعت رسوب گلبول‌های قرمز یا پروتئین واکنش‌گر C و سطح هورمون محرک تیروئید بررسی شود.  اگر اسهال غالب است، لکوسیت‌های مدفوع و آزمایش‌های مدفوع برای کلستریدیوم دیفیسیل، ژیاردیا و کریپتوسپوریدیوم، در صورت لزوم، باید تجویز شود. آزمایش برای بیماری سلیاک نیز ممکن است مورد نیاز باشد و ترانس گلوتامیناز بافتی یا TTG-IgA را می توان به دست آورد. زمانی که سابقه خانوادگی بیماری التهابی روده، سرطان روده بزرگ یا علائم هشدار دهنده وجود داشته باشد، کولونوسکوپی ممکن است مفید باشد. اگر بیمار اسهال داشته باشد، نمونه برداری تصادفی باید در کولونوسکوپی انجام شود.

درمان / مدیریت

یکی از مهمترین اهداف در مدیریت بیماران IBS، ایجاد یک رابطه قابل اعتماد بیمار-پزشک با گوش دادن فعالانه، نشان دادن همدلی و تعیین انتظارات واقع بینانه برای درمان است.  IBS یک اختلال مبتنی بر علائم است و بنابراین اهداف درمانی با هدف رفع علائمی مانند درد، نفخ، گرفتگی عضلات، و اسهال یا یبوست است. برای یبوست، مکمل‌های فیبر و ملین‌ها می‌توانند مفید باشند، در حالی که در افراد مبتلا به اسهال، داروهایی مانند لوپرامید یا پروبیوتیک‌ها می‌توانند مفید باشند. علاوه بر این، افزایش فعالیت بدنی می تواند زمان عبور کولون را افزایش دهد و علائم را بهبود بخشد. بیماران همچنین اغلب مصرف غذا را با علائم IBS مرتبط می کنند. غذاهایی مانند محصولات گندم، پیاز، میوه‌ها، سبزیجات، سوربیتول و برخی از لبنیات می‌توانند شامل کربوهیدرات‌های با زنجیره کوتاه، کم جذب و بسیار قابل تخمیر باشند که به نام FODMAP شناخته می‌شوند. FODMAPs با افزایش علائم گوارشی در بیماران IBS ارتباط دارد. بیمارانی که علائم شکمی ثابت و مزمن دارند اغلب می‌توانند به داروهای ضد افسردگی سه حلقه‌ای با دوز پایین (TCAs) یا مهارکننده‌های بازجذب سروتونین (SSRIs) پاسخ دهند.

ریفاکسیمین یک آنتی بیوتیک با طیف وسیع غیر قابل جذب است که گاهی برای درمان بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر استفاده می شود. اثربخشی ریفاکسیمین در بیماران مبتلا به IBS به عنوان شواهدی برای حمایت از این ایده استفاده می شود که رشد بیش از حد باکتری ها در علت IBS نقش دارد.

تشخیص های افتراقی

تشخیص افتراقی IBS گسترده است و در نهایت به این بستگی دارد که آیا بیمار اسهال یا یبوست غالب دارد یا خیر. اگر بیمار مبتلا به IBS با اسهال باشد، تفاوت‌ها شامل عدم تحمل لاکتوز، مصرف کافئین، مصرف الکل، عفونت‌های گوارشی (ژیاردیا، آمیب، HIV)، بیماری التهابی روده، اسهال ناشی از دارو (مصرف آنتی‌بیوتیک، مهارکننده پمپ پروتون، ضد التهاب غیر استروئیدی است. داروها، مهارکننده های ACE، شیمی درمانی)، بیماری سلیاک، بدخیمی ها، سرطان کولورکتال، پرکاری تیروئید، VIPoma و کولیت ایسکمیک. اگر یبوست علائم غالب باشد، تفاوت ها می تواند شامل مصرف ناکافی فیبر، بی تحرکی، بیماری پارکینسون، مولتیپل اسکلروزیس، آسیب ستون فقرات، دیابت، کم کاری تیروئید، هیپرکلسمی، ناشی از دارو (افیون ها، مسدود کننده های کانال کلسیم، داروهای ضد افسردگی، کلونیدین) باشد. انسداد روده، اندومتریوز و بیماری دیورتیکولی. اگر شرح حال بیمار حاکی از یکی از این بیماری ها باشد، باید آزمایش های آزمایشگاهی مناسب انجام شود.

پیش آگهی

IBS پیش آگهی خوبی دارد و بعید است که تشخیص در پیگیری تغییر کند. استفاده از خدمات بهداشتی سرپایی توسط بیماران IBS در صورت ایجاد تعامل مثبت پزشک و بیمار می تواند کاهش یابد.

طبقه بندی

IBS را می توان به IBS-C، IBS-D یا IBS-M طبقه بندی کرد. اگرچه برخی از درمان‌ها بین گروه‌ها یکسان است، اما هر زیر طبقه‌بندی منحصربه‌فرد است و درمان‌های متفاوتی دارد که بر علائم مختلف متمرکز است.

عملکرد تیم سلامت

IBS می تواند یک سندرم بسیار ناتوان کننده برای بیماران باشد و نشان داده شده است که دلیل بسیار رایجی برای مراجعه به پزشک است. وجود یک رویکرد بین حرفه ای در مورد مراقبت از این بیماران بسیار مهم است زیرا می تواند کیفیت زندگی را بهبود بخشد، داروهای مورد نیاز را کاهش دهد و علائم IBS را بسیار بهتر مدیریت کند.این تیم می تواند شامل ارائه دهندگان مراقبت های اولیه، متخصصین گوارش، روانشناسان، پرستاران آموزش دیده تخصصی و داروسازان باشد.

اختلال ادواری خویی (سیکلوتایمیک) چیست؟

تقریبا همه‌ی ما دچار نوسانات خلقی ادواری (دوره‌ای) می‌شویم. با این حال، افراد مبتلا به اختلال‌های دو قطبی (Bipilar disorders)، در دوره‌هایی (اپیزودهایی)، هیجان‌هایی از افزایش انرژی و شعف زیاد (به شکل مانیا یا به شکل هیپومانیا که خفیف تر از مانیا می‌باشد) و در دوره‌هایی (اپیزودهایی)، افسردگی را تجربه می‌کنند. برخی از اختلال‌های دو قطبی (Bipilar disorders)، شامل اختلال دوقطبی نوع یک، اختلال دو قطبی نوع دو، و اختلال ادواری خویی (خلق چرخشی) یا همان سیکلوتایمیک (cyclothymic disorder) می‌باشد.

منبع: نسخه تجدید نظر شده ویراست پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی (DSM 5-TR)

خلاصه و ترجمه: دکتر پیمان دوستی

با توجه به آنچه پیش‌تر توضیح داده شد، اختلال ادواری خویی (سیکلوتایمیک)، نوعی از اختلال دو قطبی (بایپولار) می‌باشد. این اختلال تناوب‌هایی (چرخش‌هایی) را بین حالت افسردگی (اما نه به معنای یک اپیزود کامل و تمام اعیار از افسردگی اساسی) و حالت‌های افزایش انرژی به نام هیپومانیا (که ممکن است معیارهای کامل یک اپیزود هیپومانیا را برآورده نکند) را شامل می‌شود. برای تشخیص این اختلال، باید این چرخش‌های خلقی به مدت حداقل دوسال (در کودکان و نوجوانان حداقل یک سال) ادامه داشته باشد و هیچ گاه فرد بیشتر از دوماه، بدون هیچ نشانه‌ای (از افسردگی یا هیپومانیا) نبوده باشد.

اپیزود هیپومانیا

به طور معمول یک اپیزود هیپومانیا، دوره‌های افزایش انرژی‌ای است که در آن ۳ مورد یا بیشتر و به مدت ۴ روز یا بیشتر، نشانه‌ها وجود دارد. توجه داشته باشید که در اختلال سیکلوتایمیک (ادواریی خویی/ خلق چرخشی)، ممکن است معیارهای یک اپیزود کامل برآورده نشود، یعنی ممکن است نشانه‌ها کمتر از ۳ عدد یا مدت کمتر از ۴ روز و یا هر دو مورد باشد.

نشانه‌ها شامل افزایش انرژی به همراه برخی از موارد زیر:

 ۱) عزت نفس و خود بزرگبینی کاذب (عزت نفس متورم)،

۲) کاهش نیاز به خواب، مثلا ممکن است ۳ ساعت خواب برایتان کافی باشد.

۳) پر حرفی بیش از حد،

۴) پرش افکار یا شتاب افکار (ممکن است تصور کنید افکار در ذهن‌تان مسابقه می‌دهند)،

۵) حواسپرتی (توجه‌تان به محرک‌های غیر مهم پرت می‌شود)،

۶) افزایش فعالیت هدفمند مانند رابطه جنسی، سرکار، مدرسه و … یا بی قراری روانی – حرکتی،

۷) درگیری افراطی در فعالیت های لذتبخشی که عواقب بالقوه دردناکی دارد (مانند درگیر شدن در روابط جنسی پر خطر، تصمیم‌های مالی یا تجاری نامناسب و ساده لوحانه، خرید افراطی و…)،

اپیزود افسردگی اساسی

به طور معمول، یک اپیزود افسردگی اساسی، خلق پایینی را در بر دارد که شدت آن از نا امیدی‌های معمولی و  هیجانهای غم انگیز گاه و بیگاه زندگی روزمره بیشتر است. برای تشخیص یک اپیزود افسردگی اساسی، باید حداقل ۵ نشانه یا بیشتر از ۹ نشانه‌ی افسردگی اساسی وجود داشته و نشانه‌ها باید حداقل به مدت ۱۴ روز یا بیشتر، حضور داشته باشند. با این حال، در اختلال ادواری خویی (سیکلوتایمیک)، دوره‌های افسردگی ممکن است معیارهای یک اپیزود کامل افسردگی اساسی را براورده نکنند، یعنی یا معیار تعداد نشانه‌ها کمتر از ۵ تا باشد، یا معیار مدت کمتر از ۱۴ روز باشد، و یا هر دو مورد. برای درک بهتر اپیزود افسردگی، معیارهای آن را بیان می‌کنیم:

یک اپیزود کامل افسردگی اساسی یعنی حداقل ۵ نشانه از ۹ نشانه‌ی زیر به مدت حداقل ۱۴ روز وجود داشته باشد و معیار شماره ۱ یا معیار شماره ۲، حتما باید حداقل یکی از این ۵ معیار باشد. چنانچه معیار تعداد نشانه‌ها یا معیار مدت زمان برآورده نشود، نشانه‌ها به عنوان یک اپیزود کامل از افسردگی اساسی در نظر گرفته نمی‌شوند.

۱) خلق افسرده در اکثر اوقات روز، تقریباً هر روز (توجه: در کودکان و نوجوانان، می تواند خلق و خوی تحریک پذیر باشد).

۲) کاهش چشمگیر علاقه یا لذت نسبت به همه یا اکثر فعالیت‌ها در بیشتر طول روز و تقریباً هر روز

۳) کاهش قابل توجه وزن یا افزایش قابل توجه وزن بدون رژیم غذایی

۴) بی خوابی یا پرخوابی تقریبا هر روز

۵) بی قراری یا کندی روانی حرکتی تقریباً هر روز

۶) خستگی یا از دست دادن انرژی تقریباً هر روز

۷) احساس بی ارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا نامناسب

۸) کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، یا عدم تصمیم گیری، تقریباً هر روز

۹) افکار مکرر مرگ (نه فقط ترس از مردن)، افکار مکرر خودکشی بدون برنامه مشخص، یا اقدام به خودکشی یا برنامه خاصی برای خودکشی

چگونه در هنگام زندگی با اختلال شخصیت مرزی (BPD) بر تنهایی غلبه کنیم؟

زندگی با اختلال شخصیت مرزی (BPD) به این معنی نیست که باید خود را با تنها زندگی کردن رها کنید. با کمک یک متخصص سلامت روان، بسیاری از افراد می‌توانند به درمان اختلال شخصیت مرزی (BPD) دسترسی داشته باشند که به آنها امکان می‌دهد علائم خود را بهتر مدیریت کنند و منجر به زندگی کامل‌تر و راحت‌تر شوند.

منبع: psychcentral.com

مترجم: دکتر پیمان دوستی

بسیاری از استراتژی ها می توانند به شما در مدیریت تنهایی و سایر علائم اختلال شخصیت مرزی (BPD) کمک کنند، مانند:

درگیر ماندن در درمان

روان درمانی که گفتگوی درمانی نیز نامیده می شود، رایج ترین شکل درمان برای اختلال شخصیت مرزی (BPD)  است. استفاده از مهارت‌های مایندفولنس (ذهن آگاهی/ توجه آگاهی) برای کمک به درک احساسات و یادگیری راهبردهای رویارویی با احساسات، بیان خود و تعامل با دیگران استفاده می کند.

پیوستن به یک گروه پشتیبانی

شما در تنهایی خود یا هر یک از احساسات دیگری که به خاطر اختلال شخصیت مرزی (BPD) تجربه می کنید، تنها نیستید. یک گروه پشتیبانی به شما این فرصت را می دهد که با سایر افرادی که از طریق چالش های مشابه روبرو هستند درگیر شوید و در عین حال استراتژی های رویارویی با این شرایط را به اشتراک بگذارید.

مشارکت در مدیریت خشم انفجارهای شدید یا نامناسب عصبانیت از علائم شایع اختلال شخصیت مرزی (BPD) هستند. مدیریت خشم می تواند ابزارها و تکنیک هایی را برای مدیریت احساسات خشم و خصومت به شما ارائه دهد که می تواند به بهبود توانایی شما برای شروع و حفظ روابط کمک کند.

انجام فعالیت هایی که از آن لذت می برید.

سرگرمی‌های شما می‌تواند به شما کمک کند تا با افرادی با علایق مشترک آشنا شوید. شرکت در یک کلاس، شرکت در یک رویداد گروهی یا پیوستن به یک باشگاه فرصت هایی را برای جدا شدن از انزوا و تعامل با دیگران (و ایجاد روابط با آنها) فراهم می کند.

استفاده از ابزارهای ارتباطی مختلف – مانند تلفن، رایانه یا پیام رسان ویدیویی شما – راهی برای ارتباط با دیگران بدون نیاز به شرکت در موقعیت های اجتماعی بزرگ ارائه می دهد.

مراقبت از یک حیوان خانگی.

مردم تنها همراهانی نیستند که در زندگی خود به آنها نیاز دارید. داشتن یک حیوان خانگی یا داوطلب شدن در یک پناهگاه می تواند به کاهش احساس تنهایی کمک کند و به شما احساس ارتباط بدهد.

مصرف دارو.

در حال حاضر داروی مشخصی برای اختلال شخصیت مرزی (BPD) وجود ندارد، اما داروهای تجویزی برای برخی از علائم آن (مانند تغییرات خلقی مزمن) یا برای شرایط همراه (مانند اضطراب یا افسردگی) وجود دارد.

مراحل بعدی

اختلال شخصیت مرزی (BPD) یک اختلال شخصیتی است که بر توانایی شما برای کنترل احساسات تأثیر می گذارد، تصویر شما از خود را مخدوش می کند و تعامل اجتماعی را به چالش می کشد.

ممکن است احساسات شدید، طغیان ناگهانی یا احساس تنهایی را تجربه کنید – حتی ممکن است نیاز به کناره گیری از دیگران داشته باشید، علیرغم اینکه میل به نزدیکی دارید.

تنهایی ممکن است با اختلال شخصیت مرزی (BPD) رایج باشد، اما غلبه بر آن غیرممکن نیست. استراتژی‌های زیادی وجود دارد که می‌توانید از آنها برای احساس تنهایی کمتر استفاده کنید، مانند پیوستن به یک گروه پشتیبانی، شرکت در کلاس‌ها، مراقبت از یک حیوان و یافتن راه‌های جدید برای برقراری ارتباط با عزیزانتان.

همچنین ممکن است بخواهید درگیر درمان باشید. یک متخصص سلامت روان می تواند با شما همکاری کند تا استراتژی هایی را به طور خاص برای علائم منحصر به فرد شما ایجاد کند. با فعال بودن و برداشتن گام هایی برای مبارزه با تنهایی، می توانید در طول زمان کمتر احساس تنهایی کنید.