اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder)، مسیری است که از یک سردرگمی بزرگ شروع می شود، اما می تواند روند بهبود را تا معنا بخشیدن به زندگی طی کند.
در ابتدای این سردرگمی، افرادی که با اختلال شخصیت مرزی (Borderline Personality Disorder) زندگی میکنند، اغلب تجربهای تکهتکه از خود دارند؛ آنان درباره گذشته و آینده سردرگماند و تجربهای تکهتکه از خود دارند؛ معمولا آنچه آنها از خود میخواهند یا دنبال میکنند ثابت نیست و برنامههای ناتمام زیاد به همراه تغییر مداوم مسیر زندگی به شکلهای مختلف را در زندگی خود میبینند. در بیشتر مواقع این افراد، «خود» را بیشتر بهمثابه عکسالعملی لحظهای نسبت به شرایط میبینند تا داستانی منسجم و درازمدت (فوکس، ۲۰۰۷). چاپل و همکاران (۲۰۲۲) نقل می کنند که افراد دارای اختلال شخصیت مرزی (BPD) پیش از درمان، داستان زندگیشان فاقد روایتی یکپارچه است، اما درمانهایی مانند درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، درمان متمرکز بر شفقت (CFT)، رفتار درمانی دیالکتیک (DBT) و طرحواره درمانی (ST) میتواند حس کنترل بر زندگی را برایشان بازسازی کند.

دکتر پیمان دوستی
تجربههای زیسته افراد دارای BPD
در اینجا قصد دارم تا برخی از جملات و تجربههای افرادی که با اختلال شخصیت مرزی (BPD) زندگی میکنند و طی مصاحبههای پژوهشی به دست آمدهاند را بیان کنم.
شماره ۱:
تشخیص اختلال شخصیت مرزی (BPD) اغلب با احساس رهایی از ابهام و گناه همراه است. یکی از جملات پر تکرار مصاحبههای پژوهشی این جمله بوده است:
وقتی به من گفتند BPD است، فشار عظیمی از دوشم برداشته شد… فهمیدم این چیزی است که میتوانم کاری برایش انجام دهم.
جمله پرتکرار دیگر مصاحبه ها این بود:
فهمیدم این اصلا تقصیر من نبوده است، اما قابل بهبود است.
شماره ۲:
در مرحلهای از بهبود، افرادی گزارش دادند که احساس میکردهاند:
عواطف و هیجان هایم همهچیز را هدایت میکردند. هیچ بینشی نداشتم. نمیدانستم چه میکنم یا چرا.
یکی از افراد گفت:
BPD ممکن است ریشهاش در تروما باشد… من را آموخته ام که چطور با احساس هایش رفتار کنم.
شماره ۳:
افرادی روایت میکردند که نیاز مداوم به تأیید از دیگران دارند، مثلاً این متن یکی از مصاحبههاست:
احساس ناامنی زیادی دارم. نیاز دارم چند بار در روز تأیید شوم که کارها را درست انجام میدهم، چون خودم را خیلی قضاوت میکنم… اگر کامل نباشد، خوب نیست.
یکی دیگر نیز گفته بود:
لای گِلهای قعر دریا هستم! لیاقت هیچ چیز خوب را ندارم.
شماره ۴:
برخی از افراد توصیف میکردند که خودآسیبزنی یا افکار خودکشی راهی برای تسکین درد درون است. مانند مثال زیر:
دردی که داخل من است، آنقدر غیرقابل تحمل است که اولین واکنشم این است که به خودم آسیب بزنم.
یا شخص دیگری گفت:
اگر زندگی خیلی ترسناک شود، دو گزینه دارم… مرگ یا بیمار شدن مجدد، چیزی که میشناسم.
مسیر بهبود BPD: از «گیجی» تا «رشد واقعی»
مطالعه کیفی مک کنیزی و همکاران (۲۰۱۹) بر روی ۱۴ زن دارای اختلال شخصیت مرزی (BPD) نشان داد مسیر بازیابی سلامت با سه مرحله روبهرو است:
- گیرکردن در احساسات شدید و ناامیدی،
- دریافت تشخیص BPD و آغاز درمان،
- تجربه تغییر واقعی با احساس امید، مشارکت فعال در درمان، و ارتباط معنادار با دیگران.
این نتایج نشان میدهد وقتی فرد تشخیص را بپذیرد، میتواند فعالانه وارد مسیر درمان شود و مهارتهای خودتنظیمی و روابط سالم را تقویت کند، تا جایگاهی معنادار در زندگی بیابد.
بازیابی «زندگی ارزشمند» و تحقق شکوفایی انسانی
مطالعهای توسط چاپل و همکاران (۲۰۲۳) از شرکتکنندگان زن دارای اختلال شخصیت مرزی (BPD) نشان داد که حتی پس از کنترل علائم، گذار از فرد «بهبودیافته» به فردی با زندگی ارزشمدار، مدت زمان چندین ساله (بین ۵ تا ۷ سال) نیاز دارد. آنها چهار تم کلیدی در مسیر رشد شناسایی کردند:
۱. حمایت خانواده و شبکه اجتماعی
۲. بازسازی هویت سالم فراتر از صرف کنترل علائم
۳. فرایند تدریجی و غیرخطی بهبود، شامل عقبگردهای موقت
۴. حرکت از کنترل علائم به دنبال کردن اهداف معنادار زندگی
این یافتهها یادآوری میکنند که BPD تنها به کاهش علائم محدود نمیشود، بلکه شامل بازسازی معنا، ارتباط معنادار با دیگران و ارتقا خودارزشمندی است.
نیاز به ارتباط و تجربه «امن بودن»
در مطالعه اسپودنکیویچ و همکاران (۲۰۱۹) گروهی از افرادی که به تازگی تشخیص BPD برای آنها دادهشده گزارش دادند که تجربه اولیهشان با BPD، با ترس، انزواء و تجربه امنیت نامطمئن همراه بوده است. آنها برای ادامه درمان نیازمند احساس امنیت، اعتبار و اعتماد بودهاند. همین که درمانگر در تعامل او را تنها نگذاشته، پایهای برای مشارکت فعال در روند بهبود فراهم کرده است.
نفی انگ و تبدیل رواندرمانی به بستری حمایتی
مکدونا (2020) بیان می کند افراد مبتلا به BPD اغلب با انگ اجتماعی و دید منفی مواجهاند .اما هنگامی که درمانگران با تفهیم، احترام و درک واقعی با آنها مواجه شوند، امکان ایجاد روابط درمانی موثر فراهم میشود که مستقیم بر مسیر درمان اثرگذار است.
[اسلایدشو "”۳″" یافت نشد]نتیجهگیری
مطالعات کیفی نشان میدهند که تجربه زیسته در BPD شامل فرایندی از سردرگمی و احساس تهی بودن تا بازیابی هویت و ارتباط داشتن است:
- تغییر هویت از تکهتکه و شکننده به روایت منسجمتر؛
- پذیرش تشخیص و فعال شدن در مسیر درمان؛
- گذار از سوگیری ناشی از علائم به یافتن معنا و اهداف ارزشمند؛
- لزوم ایجاد حس امنیت و شراکت درمانی مطمئن؛
- اهمیت خنثیسازی انگ اجتماعی و ایجاد فضای انسانی و پذیرا.
- درمان BPD تنها کاهش رفتارهای خودآسیبزا نیست، بلکه فرایند بازسازی زندگی است.
- تأکید بر نقشی که جامعه و خانواده و نیز رابطه درمانی دارند؛
- ضرورت ارائه امید واقعی و ملموس برای مخاطبان: BPD همان قدر که دشوار است، مسیر بازگشت به زندگی اصیل و متعالی را هم پیشرو دارد.